دکتر عبدالمجید شیخی، عضو هیئت علمی سابق جهادسازندگی، کارشناس اقتصادی و استاد دانشگاه در یادداشتی به مناسبت سالروز تأسیس جهادسازندگی نوشت:
"27 خرداد 1358 سالروز تأسیس سازمان مردمنهاد و مقدّس جهادسازندگی است (بهیاد شهدای عظیمالشأن این نهاد و «سنگرسازان بیسنگر» قلب و زبان خود را با ذکر صلوات و قرائت سورۀ مبارکۀ حمد معطر کنیم).
ظهور نهادهای خودجوش مردمی، چون گروههای جهادی و بسیج سازندگی و تداوم انجام عملیات محرومیتزدایی در روستاها و مناطق محروم و رسیدگی به محرومان، بهخصوص در این ایّام شیوع ویروس کرونا، و رزمایش کمکهای مؤمنانه و اقدامات و کمکهای نقدی و جنسی مؤمنانۀ جهادگران در رکاب ولی امر مسلمین، یادآور بخشی از اهداف مقدّس جهادسازندگی در دهۀ اول و دوم انقلاب اسلامی است.
در واقع راز این تداوم حرکت خودجوش الهی، ارزشمدارانه و مردمی، پویا، توأم با نوآوری و خلاقیت در بین جوانان عزیز کشور همان است که امامالمسلمین در بیانات خود (در مورخۀ چهارشنبه 31 شهریور 1389) بین جهادگران بسیج سازندگی فرمودند. ایشان، حرکت خودجوش جوانان دانشجو و دانش آموز را در خدمترسانی به محرومان، مبدأ صدور فرمان امام خمینی (سلام الله علیه) در تشکیل جهادسازندگی برشمردند و خاطرنشان کردند: این حرکت خودجوش 10سال پیش نیز تکرار و مایۀ صدور پیام تشکیل بسیج سازندگی در سال 1379 شد و این حقیقت را نمایان کرد که اینگونه کارهای مردمی، میتواند و باید الهامبخش اقدام مسئولان کشور باشد.
چگونه جهادسازندگی منحل شد؟
سوگمندانه تبانی برخی نمایندگان خائن مجلس ششم و دولت اصلاحات، در مسیر ارتدادشان از ارزشهای راستین انقلاب اسلامی، و نیز برای خوشرقصی در برابر صهیونیسم جهانی، آمریکای جنایتکار، بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول، تیشه به ریشۀ این نهاد مقدس زد. بهانۀ آنها برای این امر، دستورات ظاهری بانک جهانی، مبنی بر «حذف نهادهای موازی و کاهش هزینههای عمومی» بود!!
جهادسازندگی در آن هنگام از دو جبهه مورد هجمه واقع شد؛ اول، جبهۀ بیرونی و نوکران حلقه به گوش دشمن، یعنی نفوذیهای خائن و رسوخ کرده در باند حاکمیت در دورۀ اصلاحات، و همچنین عناصر خائن دنیاطلب، قدرتطلب و ثروتطلب نفوذی در مجلس ششم. البته از عناصر پوسیده و ناکارآمد و بیخاصیت در دستگاه وزارت کشاورزی و سازمان برنامه و بودجۀ وقت نیز نمیتوان گذشت. دوم، عناصر دنیاطلب، قدرتطلب و ثروتطلب نفوذی در خود دستگاه جهادسازندگی بود که هماکنون نیز برخی از آنها پس از گذشت بیش از دو دهه همچنان در دولت صاحب منصب هستند.
در فرآیند حذف این نهادِ فریادرسِ محرومان و روستاییان و عشایر، البته طیف دیگری سکوت اختیار کردند.
جز بهانۀ واهی فوقالذکر نه دلیلی و نه سندی از جانب هیچیک از دستاندرکاران انحلال ارائه نشد. سیاست اصلی منحلکنندگان این نهاد کارآمد، حاکم کردن طیف کشاورزیستیز و مرفهین بیدرد، و واردکنندگان و تاجرانِ «خانههای صنفی» بر دستگاه جدید، و جدایی و افتراقِ این دستگاه ادغام شده، از امر محرومیتزدایی و رونق کشاورزی بود. تا جایی که دیگر پیشوند «جهاد» مسمّی ندارد و برازندۀ این تشکیلات نیست.
«آفتاب آمد دلیل آفتاب...»، کاملاً مشهود است که از سال ادغام، یعنی 1379، تاکنون یا باند عیسی کلانتری وزیر ناکارآمد کشاورزی سابق، و سردستۀ کنونی «خانۀ کشاورز» در پستهای کلیدی این وزارتخانه حاکم بودهاند و یا عناصر تند سیاسی اصلاحاتی دستنشاندۀ حزب منحلۀ مشارکت یا محمود حجّتی.
در دولتهای نهم و دهم نیز فقط دو وزیر و چند معاون در رأس عوض شدند و الّا در بدنه اتفاق ویژهای رخ نداد و همان باند حاکم بود. ر این میان درد اصلی، متوجه محرومین، روستاییان و عشایر است که حامی بزرگ خود را از دست دادند.
حتی جالب است که معاون اول اصلاحاتی دولت فعلی نیز در مراسم روز روستا در سالن اجلاس سران ـ دو سه سال پیشتر از این ـ با سرافکندگی گفت که بعد از حذف جهادسازندگی دیگر متولیای برای توسعۀ روستا پیدا نشده است! باند اصلاحات جهاد را حذف کرد و حالا معلوم نبود این شخصیت برجستۀ اصلاحاتی دارد از چه کسی انتقاد میکند؟! به قول سعدی: «ببری مال مسلمان و چو مالت ببرند ـ بانگ و فریاد برآری که مسلمانی نیست»!! عجبا از این روزگار فتنهخیز.
نقص برنامهریزی غربگرا
بزرگترین نقص نظام برنامهریزی کشور «بخش محوری» است. این نظام فاقد «برنامهریزی منطقهای» است. و برخلاف این نظام فعلی، ساختار جهادسازندگی به تدبیر امام خمینی (سلام اللّه علیه) یک ساختار با برنامهریزی منطقهای با یک نظام تمامعیار از پایین به بالا و سپس از بالا به پایین بود.
امروزه بیش از 70درصد از هزینههای جامعه، صرف مقابله با تبعات پدیدۀ «ازدحام» میشود و تنها 30درصد در مسیر ایجاد فرصتهای اقتصادی قرار میگیرد. علت این پدیدۀ شوم ــ که از آغاز قرن 19 میلادی بر دنیای مدرن عارض شده، بیعدالتی در توجه به مناطق است. برای نمونه این همه تردد و ترافیک بین کرج و تهران در هر شبانهروز بهخاطر دسترسی به شغل و مسکن است. بسیاری از افراد یا شغلشان در کرج و مسکنشان در تهران است و یا بالعکس.
فقدان نظام برنامهریزی منطقهای باعث نابرابری مناطق و بیعدالتی شده و لذا معضل ایجاد مناطق محروم در کنار مناطق برخوردار، مانند حاشیهنشینی در شهرها، روزبهروز افزونتر، و فاصلۀ طبقاتی نیز بیشتر و بیشتر میشود. پدیدۀ سکونتگاههای غیررسمی (حلبیآبادها) که در مادۀ 172 قانون برنامۀ پنجم قرار بود با پیگیری دفتر مناطق محروم و نمایندگان دستگاه برطرف شود ( و البته اجرا نشد!)، ناشی از عدم رسیدگی به مناطق محروم بهویژه روستاهاست.
امروزه این 70درصد هزینههای ازدحامزدایی تاوان بیتوجهی به روستا و بخش کشاورزی است که گریبانگیر دولتها شده است. چارۀ کار بهدست نهادهایی مانند جهادسازندگی بود وهست. کافی است که کار با ایجاد خوشهها و قطبهای تولیدیِ «روستا کشاورزی محور» شروع شود. با احداث قطبهای تولید روستایی کشاورزی، زنجیرهای از فعالیتهای چون : روستایی معدنی، کشاورزی صنعتی،کشاورزی صنعتی دانش بنیان، فعالیتهای پشتیبان دانشبنیان، خدمات تبعی تمام حلقهها و الخ خلق خواهد شد. در این شرایط این زنجیره هم طولی و هم عرضی و هم عمقی تداوم خواهد یافت! تنها و تنها با تأسیس این خوشهها، قطبها و روستاشهرکها، جاذبههای لازم و کافی برای جذب جمعیت حواشی و مازاد شهرها بهوجود خواهد آمد و معضلات مشاغل کاذب شهری، واسطهگری و دستفروشی و تکدّیگری و سکونتگاههای غیررسمی و حاشیهنشینی حذف خواهد شد.
دولتها و نظام برنامهریزیِ کوتهنگر اجازه ندادند زنجیرۀ کار جهادسازندگی در حلقههایی چون تأمین مالی، ایجاد اشتغال، و سکونتگاههای شاغلین و... تکمیل شود، و الا اکنون دیگر معضلی بهنام بیکاری، افت تولید، منطقۀ محروم، ازدحام شهری و ... وجود نمیداشت. چه فرصتهایی که این نابخردان سوختند! این حلقهها در انحصار دستگاههای سنتی پوسیده و فرسوده و کند و ناکارآمد بود و مانع اصلی تحقق اهداف عالیۀ جهادسازندگی شد.
لازمۀ چینش و آمایش سرزمین تنظیم فضا، فعالیت اقتصادی و سکونت برای انسان است. اگر امثال برنامۀ مسکن مهردر روستا پا میگرفت و به جهادسازندگی اجازۀ تأمین مالی و وظیفۀ ایجاد شغل واگذار میشد وضعیت کشاورزی و حتی صنعت و کلاً تولید به این وضعیت ناگوار نمیرسید و نهایتاً این مشکلات امروز به مردم فشار نمیآورد تا آنجا که حتی نرخ تجرد را بالا بررد و نرخ باروری جمعیت را کاهش دهد.
امروز بحمداللّه به امر رهبر معظم انقلاب اسلامی جوانان با چهار عامل «عشق، ایمان، بصیرت و همت» در نهادهای خودجوش مردمی و در قالب بسیج سازندگی و با کمک نهادهای با برکت کمیتۀ امداد و بنیاد مستضعفان و ستاد اجرایی فرمان امام و بنیاد برکت و سایر نهادها حرکتهای خوبی را آغاز کردهاند که البته کافی نیست.
رفع محرومیتها ابعاد مختلفی دارد. دیگر نمیتوان محرومیتزدایی را با ازدحامزدایی جدا کرد، نمیتوان فقرزدایی را با رانتخواری در کنار هم داشت، نمیتوان دولت عدالتگریز و دینگریز را با عدالتمحوری و ارزشمداری همراه داشت، نمیتوان جهش تولید را با ولنگاری سیاستها و واردات غذای گربه و سگ و سنگپا و دستهبیل و کذا وکذا و صدور نفت خام، مواد خام و غیره بههمراه داشت. نمیتوان تأمین مالی اسلامی فعالیتهای مولّد و کارآفرینان محروم را با وجود بانکهای خصوصی چموشِ خلاقِ پولِ کاذب وسوداگر پولِ مرگ در کنار هم تحمل کرد. نمیتوان با مدیران جهادی در عرصههای محرومیتزدایی و خلاقیت در کنار تشنگان ثروت و قدرت مدیران حقوق نجومی بگیرِ باندِ حزبی دولت در کنار هم به اهداف والای انقلاب اسلامی و امامین بزرگوار انقلاب دست یافت والخ، که جمع نقیضین محال است.
باید خواص با بصیرتزایی و مردم با بصیرتافزایی به وعدههای ولی امر در جهت استمرار تحقق شرایط وعده دادۀ الهی ظهور حضرت ولیعصر، گام نهند، تا طراوت عطر شجرۀ طیبۀ انقلاب اسلامی به مشام دنیای ستمدیدۀ کنونی برسد. رسالت بس سنگین است. اما الیس الصبح بقریب؟!"
انتهای پیام/