به گزارش خبرنگار اجتماعی پایگاه خبری خبرآنی؛ شاید در ابتدای شکلگیری این ویروس کمتر کسی فکر میکرد که این ویروس قرار است مدتها با انسانها باشد. ویروسی که مهمان ناخوانده بود و همه از موقتی بودن و ریشهکن شدن آن صحبت میکردند و ظاهرا قرار بود نهایتا چند ماهی مهمان ما باشد، اما ظاهرا این ویروس قصد ندارد رخت ببندد.
مسئله پیش روی ما حالا جدای از مسائل بهداشتی و مراقبتهای خاص، بحث تغییر سبک زندگی است. سبک زندگیای که به ناچار روال عادی زندگی را از انسان گرفته است و خواسته و ناخواسته ناچاریم حداقل مدت ها در شیوه زندگی خود تغییر ایجاد کنیم تا بتوانیم بر اساس تعریف هوش، (هوش یعنی توانایی سازگاری با محیط)، واقعا خود را سازگار کنیم، چرا که عدم سازگاری با محیط منجر به آسیبهای جبرانناپذیری خواهد شد.
کرونا، زندگی قابل پیشبینی را از انسانها گرفته و حالتی از بلاتکلیفی را در زندگی اکثر انسانها به وجود آورده است. همین حالت پیشبینیناپذیری زمینه بروز اضطراب، تنش، ترس و حتی خشم را برای انسانها ایجاد کرده است. به طوری که حتی شاهد سه برابر شدن مشکلات خانوادگی در بین زوجین شدهایم. چرا که اکثر خانوادهها خود را آماده این سبک از زندگی نکرده بودند و آموزشهای لازم را نیز ندیده بودند.
احساس خطر در انسانها منجر به افزایش رفتارهای محافظه کارانه میشود
تحقیقات اخیر نشان دادهاند که هرچه انسانها احساس درک خطر بالایی داشته باشند و این دیدگاه در آنها شکل بگیرد که احتمال مرگشان بالاتر رفته است، وحشت و اضطراب اجتماعی آن ها بالاتر میرود و در نتیجه از رفتارهای محافظه کارانه و پیشگیرانه بیشتری استفاده میکنند.
با توجه به شیوع گسترده کرونا و عدم کنترلپذیری این ویروس، انجام رفتارهای پیشگیرانه و مراقبتهای لازم امری معقول و منطقی به نظر میرسد، چرا که اگر چنین مراقبتهایی صورت نگیرد، ممکن است صدمات جبرانناپذیری را ایجاد کند. اما آنچه که در شرایط فعلی غیرمنطقی به نظر میرسد، اضطراب، ترس و وحشت بیش از حدی است که دامنگیر بسیاری از افراد شده است.
آنچه که در شرایط فعلی غیر منطقی به نظر می رسد، اضطراب، ترس و وحشت بیش از حدی است که دامن گیر بسیاری از افراد شده است
یک سمت قضیه با افرادی روبهرو میشویم که اصلا کرونا را جدی نگرفتهاند و باور به بیماری ندارند و در سوی دیگر افرادی که بیش از حد به آن بها دادهاند و روند زندگی خود را تا حد بسیار زیادی مختل کردهاند، بدین صورت که احساس قریبالوقوع مرگ میکنند و هر لحظه در ذهن خود در انتظار مرگ نشستهاند. افکاری راجع به مبتلا شدن به کرونا و مرگ که جنبه مرضی پیدا کرده و گریبانگیر فرد شده است. این اضطراب بیش از حد عواقب خطرناکی در جامعه ایجاد میکند و یک دور باطل است چرا که خود ترس آسیبزا است و باعث ایجاد سوانح، تصادفات و بیاحتیاطیهایی در جامعه میشود و ایجادکننده آسیب به خود فرد و دیگران است. میشود گفت که در هر دو صورت( نادیده گرفتن و یا بیش از حد بها دادن به آن) میتواند آسیبزا باشد.
آنچه که نسبت به هر دو طیف ایجاد نگرانی میکند این است که گروه اول به دلیل نادیده گرفتن این بیماری و بیاحتیاطی نسبت به آن، باعث ایجاد خطراتی برای خود و دیگران میشوند و زمینه ایجاد بیماری را برای خود و دیگران فراهم میکنند و گروه دوم نیز به دلیل بهای بیش از حد و رفتارهای جبرانی و تکراری، زمینه ایجاد بیماریهای زیادی از جمله وسواس و اختلال های اضطرابی و افسردگی در خود و دیگران می شوند.
پس یک انسان نرمال در کنار آنکه جنبههای احتیاطی را رعایت میکند، اضطراب خود را نیز کنترل میکند و میداند باید به چه اندازه به این مسئله بها دهد و به دیگر زمینههای زندگی نیز می پردازد.
در نهایت نیز باید بگوییم که کرونا در کنار آنکه تهدیدی علیه موجودیت انسان تلقی می شود، از جنبهای دیگر فرصت تجربه زندگی به گونهای دیگر را به انسانها داد. فرصتی که شاید هیچ گاه دیگر تکرار نشود.
شاید قبل از آنکه کرونا وارد زندگی بشر شود، همه ما انسانها از این مینالیدیم که درگیر کار و شغل بودهایم و فرصتی را برای زندگی تمام و کمال در کنار همسر و فرزند و خانواده نداشتیم. اما این مسئله باعث شد چنین فرصتی ایجاد شود و کارهای عقبافتادهای که مدتها نتوانسته بودیم کاملشان کنیم را انجام دهیم.
این روزها فرصتی ایجاد شده است تا وقت بیشتری را کنار خانواده و عزیزانی که دوستشان داریم باشیم، با آنها صحبت کنیم و زمینه های فرزند پروری و بودن در کنار عزیزانمان را ایجاد کنیم. زمانی است که می توانیم کتابی که سال ها قصد خواندن و یا تمام شدنش را داشتیم را به اتمام برسانیم و در مجموع به علایقی که مدت ها در انتظار زمان کافی برای پرداختن به آنها بودیم بپردازیم.
یادداشت: دکتر نبی فتاحی، روانشناس و عضو هیئت علمی
انتهای پیام/