واکنش تبلیغاتی در مواجهه با ویروس کرونا باعث شده است تا متغیرهای اقتصاد کلان به عنوان نشان دهنده های علائم سلامت اقتصاد در معرض خطر قرار گیرد و با تغییرات منفی آنها؛ چه به دلایل واقعی و چه به دلیل انتظارات بحرانی؛ حال و روز بخش واقعی اقتصاد به وخامت گراید.
تصمیم گیری کنشگران اقتصادی، در سطح افراد، خانوار، بنگاه و دولت براساس انتظارات از آینده است و در منطق اقتصاد نئوکلاسیکی که بر مدیریت های اقتصادی کنونی سایه افکنده، پیش بینی آینده چه با هدف اطلاع از آتی، و چه با هدف برنامه ریزی، در مرکز مدل سازی ها قرار دارد.
وقتی که کنش دولت و رسانه ها به گونه ای باشد که هرآنچه که از ایران بیاید ضریب بالایی از انتقال بحران؛ ناشی از ویروس کرونا را دارد، آنی ترین نتیجه ممکن کاهش تعامل با ایران در همه سطوح و ازجمله سطح تعاملات اقتصادی است که در دوره تحریم به تشدید آثار منفی تحریم ها دامن می زند و بحران تحریم را؛ که عملا خاتمه یافته و اقتصاد ایران با تحریم سازگار شده و راه خود را یافته است، احیا می کند.
در دوره کنونی که تحریم های آمریکا در بالاترین سطح ممکن در جریان است و مقاومت فعال ملت ایران توانسته آمریکا را به جایی برساند که به تاکید رهبر معظم انقلاب به دنبال باز گذاشتن کانالهای غیررسمی فروش نفت است تا اقتصاد ایران را وارد دوره جدیدی از زیست بدون نفت نکند، برخورد بی منطق با یک بیماری که در 7 و نیم میلیارد جمعیت جهان فقط 2000 نفر تلفات گرفته؛ کمتر از تلفات ناشی از دوچرخه سواری؛ باعث کاهش تعاملات رو به گسترش با همسایگانی می شود که به تازگی اهمیت آنها برای دولتمردان ایرانی مکشوف شده است.
اینکه فراوانی مبتلایان به ویروس کرونا؛ همان نوعی سرماخوردگی؛ در بین مدیران ارشد کشور بیش از هر طبقه دیگری باشد، و با تمام قدرت در نظام رسانه ای کشور به القای ناامنی ناشی از آن دامن زده شود، نه منطقی است و نه عقلانی؛ و نشان از این دارد که مدیران ارشد دولتی از بدیهیات مدیریت هم عاجزند و به سادگی هر مساله عادی ای را تبدیل به یک بحران ملی می کنند.
مردم منطقه و سایر کشورهای دنیا با اصل واقعیات ایران تماس بدون واسطه ندارند و همه چیز را از دریچه رسانه ها پیگیری می کنند، و رسانه های ایرانی هم با میدان داری مقامات عالی دولتی؛ کشوری را نشان می دهند که سخنگوهای دولت و وزارت بهداشت در جلوی دوربین به سرفه و ... مشغولند و روز بعد هم از آنها عکس در بستر بیماری منتشر می شود.
این بی تدبیری ها در حالی در جریان است که اگر تنها دو ماه مرز با عراق بسته شود، حدود 1 میلیارد دلار از صادرات غیرنفتی کشور کاسته می شود و اثر آن بر اشتغال و نرخ ارز به یک اثرگذاری واقعی در بخش واقعی اقتصاد می انجامد. در دوره ای که فروش نفت به دلیل تحریم های آمریکا و عدم جدیت دولت برای یافتن شرکای جدید و جدی با مشکل مواجه شده است، هر دلار صادرات غیرنفتی اهمیت مضاعف دارد و نمی توان سرنوشت عایدات ارزی کشور را به تمرین بدیهی ترین مسائل مربوط به مدیریت فکری اقتصاد و جامعه توسط مقام های بی خیال سپرد.
عطا بهرامی
انتهای پیام/