اینطور که از شواهد برمیآید، دوران مربیان خارجی در تیم ملی فوتبال ایران به سر آمده و عنقریب است که برای نخستینبار در دهه 90، این نیمکت به مربیان بومی و داخلی سپرده شود.
به گزارش آی اسپورت، مخصوصا وقتی با مارک ویلموتس یک قرارداد «خراب» بسته شد و خود این مربی هم انگیزه و توان کافی را برای کار و اثرگذاری نشان نداد، بهانه لازم برای بازگشت به عقب جور شد. شبیه اینکه اگر یکبار گوشت فاسد خوردی و مریض شدی، کلا روی به گیاهخواری بیاوری! به هر تقدیر در عصر گیاهخواری جدید، گمانهزنیها حاکی از آن است که از بین علی دایی و امیر قلعهنویی یک نفر سرمربی تیم ملی خواهد شد. اصلا کاری به عیار کیفی و فنی نداریم؛ اما وضع دایی کمکم دارد عجیب میشود.
او از ابتدای فصل تیم نداشته و به موازات این داستان، شایعه ممنوعالکاریاش هم مطرح بوده است. الان هم هر چه پیشنهاد حول و حوش دایی مطرح میشود، پس از مدتی از بین میرود.
امیدواریم داستان خاصی وسط نباشد، اما در هر صورت میگویند فعلا شانس امیر قلعهنویی برای سرمربیگری تیم ملی بیش از دیگران شده؛ گزینهای بحثبرانگیز که خودش هم به گواه مصاحبه یکماه قبلش دیگر تصور نمیکرد نوبت را به او بدهند، اما حالا در آستانه رسیدن به این جایگاه قرار گرفته است. فارغ از مسائل فنی، در مورد حضور احتمالی امیر در تیم ملی، ابهامات و سؤالات زیادی وجود دارد که اینجا 3 تا از مهمترین آنها را مرور میکنیم.
تیم ملی نیازمند چهره ملی
نخستین ابهام در مورد حضور قلعهنویی در تیم ملی این است که آیا کاراکتر او برای قرار گرفتن در این پست به اندازه کافی «ملی» هست؟ آیا امیر هماکنون مقبولیت فراگیر و سراسری دارد؟ زمانی که برانکو بیشترین شانس را برای تصاحب این سمت داشت، علی پروین در مخالفت با انتخاب پروفسور گفت: «استقلالیها از او خوششان نمیآید.» البته که با استدلال سلطان موافق نیستیم و قصد تکرار آن را نداریم، اما قصه قلعهنویی فرق میکند.
یادمان نمیآید در این سالها در هیچ ورزشگاهی به برانکو توهین شده باشد، اما در همین مدت قلعهنویی پا به هر شهر و استادیومی که گذاشته با شعارهای گسترده انتقادی مواجه شده است. مگر او قرار نیست سرمربی تیم اول همین ملت باشد؟ هماکنون شاید تنها شهر امن برای قلعهنویی اصفهان باشد که انتخاب او برای تیم ملی، همین یک سنگر را هم خراب میکند.
به هر حال امیر سرمربی سپاهان است و با این تیم شانس بالایی برای قهرمانی در لیگ برتر دارد. طبیعی است که گرفتن او از سپاهان در نیمه راه باعث واکنش شدید و منفی هواداران شود. نیازی به یادآوری نیست که تیم ملی 2 بازی رسمی در فروردین دارد و این مقطع درست همزمان با اوج حساسیت در مسابقات لیگ است.
آماده برای یک دهه غرولند
از دفعه قبلی که امیر قلعهنویی سرمربی تیم ملی شد، حدود 12سال میگذرد. آن زمان فدراسیون فوتبال ایران رئیس نداشت و امورات جاری توسط کمیته انتقالی اداره میشد. الان 12سال است امیر لابهلای همه مصاحبههای تکراریاش، به آن داستان هم اشاره میکند و لااقل هفتهای یکبار یاد مردم میآورد که: «دورهای که من سرمربی تیم ملی شدم، حتی فدراسیون هم نداشتیم و همهچیز روی هوا بود.» حالا هم ظاهرا قرار است او را درست در شرایطی مشابه روی این نیمکت بنشانند.
اگرچه ته دل قلعهنویی برای گرفتن این پست « غنج» میرود، اما اگر انتخاب نهاییتان اوست، باید آماده باشید حداقل تا 12سال دیگر بر سرتان منت بگذارد که با وجود بلاتکلیفی فدراسیون لطف کرده و این مسئولیت را پذیرفته است. طبیعتا هر نتیجهای هم که در این بین بهدست بیاید، با توجه به شرایط از سر ما هم زیاد خواهد بود!
مسئله مهم اخلاق
موقع بذل و بخشش مناصب ملی، مسئله اخلاق حرفهای و اجتماعی هم اهمیت بسیار زیادی دارد. این موضوع در دنیای فوتبال آنقدر مهم است که گلن هادل، سرمربی اسبق تیم ملی انگلستان تنها 24ساعت بعد از یک اظهارنظر زشت در مورد افراد معلول، از کار برکنار شد.
اگرچه در ایران معمولا این پرنسیپها برای کسی مهم نیست، اما تکلیف رسانه این است که حداقل یادآوری و پیگیری کند. بنابراین یادآوری میکنیم جناب قلعهنویی، سرمربی محترم سپاهان سوم آبان در نشست خبری بعد از بازی با سایپا الفاظ بسیار زشتی علیه مخالفانش به زبان آورد که نهتنها در تلویزیون سانسور شد، بلکه بسیاری از سایتها، خبرگزاریها و مطبوعات هم از انتشار کامل آن شرم کردند.
مجموعه فدراسیون فوتبال در آن زمان واکنشی به موضوع نشان نداد، اما کمیته اخلاق فدراسیون با چند هفته تأخیر صرفا تحت فشار رسانهها سرمربی سپاهان را احضار کرد، اما هنوز نتیجه تحقیقات روشن نشده است! الان 85روز از آن مصاحبه تاریخی گذشته، اما همچنان خبری از برخورد نیست که نیست.
حالا تنبیه و مجازات به کنار؛ ارتقای مجدد امیرخان به سرمربیگری تیم ملی مملکت را کجای دلمان بگذاریم؟