گروه سیاسی پایگاه خبری خبرآنی- در روزهای گذشته و همزمان با پایان آشوبها و اغتشاشاتی که در پی گران شدن قیمت بنزین در کشور شاهد بودیم، برخی هنرمندان سینما و عرصه موسیقی بیانیهای در صفحات خود در فضای مجازی با هشتگ #صدای_آبان_98 منتشر کرده و به برخوردهای انجام شده در اغتشاشات روزهای گذشته اعتراض کردند.
از جمله امضاکنندگان این بیانیه میتوان به رخشان بنیاعتماد، اصغر فرهادی، فرهاد توحیدی، مجتبی میرتهماسب، حسین علیزاده، کیهان کلهُر، لیلی گلستان، بهمن فرمانآرا، داریوش مهرجویی، رضا دُرمیشیان، جعفر پناهی، مصطفا آلاحمد، محمد رسولاف، حسین سناپور و... اشاره کرد. برخی هنرمندان و خوانندگان خارج کشور نیز همین بیانیه را در صفحات خود منتشر کردهاند.
اگر در حالتی خوشبینانه این بیانیه را همدردی هنرمندان با معترضان و از سر دلسوزی با هممیهنان و اعتراض به وضع موجود اقتصادی بدانیم، چه نسبتی بین برخی امضاکنندگان این بیانیه با میهنپرستی وجود دارد و آیا در سابقه آنها رفتاری مبنی بر همراهی با مردم دیده شده است؟
متاسفانه بعضی از امضاکنندگان این بیانه، در گذشته چنان در راستای منافع شخصی خود و مطرح شدن نامشان در جشنوارههای خارجی تلاش میکردند که حتی از دریافت پول از سفارتخانههای کشورهای غربی برای فیلمسازی و یا نشان دادن یک چهره خشن از جامعه ایرانی فروگذار نمیکردند. مسئلهای که گاه اعتراضات برخی چهرههای سینمایی را هم در پی داشت. برای مثال، ابراهیم حاتمیکیا در نشست مطبوعاتی فیلم "چ" در جشنواره فیلم فجر سال 92، در کنایه آشکاری گفت: "فیلم فاخر باید ساخته شود اما باید به اهلش سپرده شود. حمله کردن به فیلم فاخر یک نوع کینه و نادانی است انگار مثلا کار زشتی است که فیلم میلیاردی ساخته شود. واقعیتش را بخواهید، پول فیلم من را سفارت هلند و جشنواره برلین نمیدهد!"
تصویری که اصغر فرهادی برنده دو جایزه اسکار (برای فیلمهای جدایی نادر از سیمین و فروشنده) از ایران نشان میدهد، به اذعان منتقدان سینما، تصویر یک جامعه خشن و دروغگو است. مسعود فراستی منتقد سینما نیز در نقد فیلم فروشنده فرهادی میگوید "من با سینمای پیام دار یا فرهادی مشکلی ندارم. مشکل اینجاست این پیام باید در قصه بگنجد. این فیلم فرهادی قصه ندارد. تم فیلم فرهادی، تم تجاوز و فحشا است که بعد از انقلاب تابحال نداشته ایم."
لیلا حاتمی بازیگر سینما نیز سال 96 و زمانی که خیابان پاسداران تهران شاهد اغتشاشات گسترده دراویش بود و این رفتار خشونتآمیز موجب انتقاد بسیاری از هموطنان و فعالان سیاسی حتی خارج کشور شد، در نشست خبری فیلم خوک در جشنواره برلین مدعی شد مردم در ایران فقط «به بهای» جان خود میتوانند اعتراض کنند! و به نحوی جانب اغتشاشگران را گرفت.
البته این کارهای بعضا سفارشی هنرمندان تنها به حضور در جشنوارهها و موضعگیریهای سیاسی محدود نبوده، بلکه گاه جلای وطن کرده و برای دستمزد بیشتر راهی کشورها و شبکههایی شدند که عملا با بودجه دشمنان ملت ایران اداره میشد. نمونه اخیر آن، حضور مهناز افشار در مسابقه استعدادیابی (PERSIA’S GOT TALENT) در شبکه MBC Persia بود. شبکه MBC Persia یکی از کانالهای گروه MBC متعلق به عربستان سعودی است که شبکه العربیه نیز توسط این گروه اداره میشود. مزدک میرزایی گزارشگر برنامههای ورزشی نیز اخیرا به شبکه سعودی ایران اینترنشنال پیوست.
در گذشته نیز هنرمندان بعضا نه چندان معروفی مانند مینا لاکانی و کامران ملک مطیعی به آمریکا مهاجرت کرده و در بخش خبری صدای آمریکا مشغول به فعالیت شدند. هرچند اکنون خبر چندانی از سرگذشت و حال و روز مالی این افراد در غربت در دست نیست. سرنوشتی که گریبانگیر بسیاری از هنرمندانی شد که در یک دهه اخیر به بهانه زندگی بهتر -با چاشنی مواضع سیاسی - به خارج سفر کردند و بعد از یک الی دوسال فعالیت چشمگیر بهمرور از گردونه کارهای هنری خارج شدند و حتی برخی از آنها در وضع بد اقتصادی بهسر میبرند.
این هنرمندان با داشتن چنین کارنامهای که ذرهای در آن عِرق ملی و همراهی با مردم دیده نمیشود و حاضرند با دشمنان ملت ایران همچون سعودیها نیز بر سر یک سفره بنشینند، آیا میتوانند در این مقطع با انتشار بیانیهای که بیشتر حمایت از آشوبگران است تا حمایت از اعتراضات اقتصادی خود را حامی مردم ایران بدانند.
از یک سو، اوضاع اقتصادی کنونی که ناشی از عملکرد دولتی است که در سال 96 با حمایت قاطع سلبریتیها و بازیگران و خوانندهها همراه بود و پابهپای حسن روحانی در میتینگهای انتخاباتی او حاضر میشدند که میتوان اوج آن را در همایش انتخاباتی روحانی در مشهد دانست. اگرچه بعد از گذشت چندماه در آذرماه همان سال، هنرمندان با راه اندازی کمپین #پشیمانیم از مواضع خود برگشتند و حتی افطار هرساله رئیس جمهور با هنرمندان را هم در سال 97 تحریم کردند!
با اینحال همانطور که این انگشت اتهام به سمت اصلاحطلبان و فعالان سیاسی است که باید نسبت به عملکرد دولت روحانی پاسخگو باشند، سلبریتیهایی هم که مردم را تشویق به رای دادن به روحانی میکردند نیز بههمان میزان در حال و روز اقتصادی مردم شریک دولتاند و باید نسبت به عملکرد خود پاسخگو باشند. چنانکه یغما گلرویی نیز در انتقاد از این بیانیه آن را منفعتطلبی دانست و شعار "تا 1400 با روحانی" این جماعت را به آنها گوشزد کرد: "آموختهام رفتار سیاسی اغلب اهل فرهنگ و هنر این سرزمین از سرِ منفعتطلبیست و اکثریت در جوامعی مثل جامعه ما اشتباه میکند، یا بهتر است بنویسم ساده به اشتباه میافتد. از تکرارِ "تَکرار میکنم"های آن زبان به کامِ عافیت کشیدهی امروز، تا "تا هزار و چهارصد با روحانی" و از نیمه راه برنگشتگان راه غلط که بسیاری هوادارانشان را پای صندوق رای بردند و حالا زیر فشار مخاطب میکوشند با انتشار همآهنگ یک متن شعاری فاقد مخاطب که پیدا نیست به چه کسی و با توقع چه پاسخی نوشته شده گندِ آن را بپوشانند و بعید نیست مدتی بعد مثل پستهای انتخابات دلیتش کنند و یک اسکرین شات از اقدام متهورانه اجتماعیشان برای خود نگه دارند..."
گذشته از این بیانیه سیاسی، هنرمندان اگر بهدنیال جبران مآفات هستند، میتوانند از دولت درخواست کنند که از آنها مالیات بگیرد. امروز محمدباقر نوبخت رئیس سازمان برنامه و بودجه معافیت مالیاتی بازیگران را تمدید کرد. اگر امضاکنندگان این بیانیه واقعا دغدغه معیشت و مشکلات اقتصادی مردم را داشته باشند، با این اقدام دولت مخالفت کرده و مانند سایر همتایان خود در اقصی نقاط جهان، مالیات عایدی بر سرمایهشان را میپرداختند. اقدامی که دولت را از بالابردن نرخ بنزین تا سه هزار تومان بینیاز میکرد!
علاوه بر هنرمندانی که این سابقه زیادی در وطنفروشی دارند و این بیانیه را هم امضا کردهاند، اسامی افرادی بهچشم میخورد که اصالت هنری خود را همواره حفظ کرده و هیچگاه کاری خارج از عرف و خلاف منافع ملت ایران انجام ندادند. چهرههایی همچون استاد حسین علیزاده که یکبار نیز با رد جایزه شوالیه در سفارت فرانسه، چهره مردمی خود را حفظ کرد.
برخی دیگر از امضاکنندگان این بیانیه تصورشان این بوده که در مخالفت با دولت روحانی آن را امضا کردند اما این کار نه انتقاد از دولت بلکه رسما بیانیهای به نفع اغتشاشات و همان جریانی است که طی دو روز خسارات فراوانی به شبکه بانکی کشور و فروشگاهها کرده و حافظان امنیت را به شهادت رساندند.
بنظر میرسد بهترین راهحل در این شرایط، هوشیاری هنرمندانی نظیر نرگس ابیار و برخی دیگر از نیفتادن در دام فروشندگان وطن است. کسانی که هنرمند را ابزار سیاستبازیهای خود میدانند و برای مطامع سیاسی خود آنها را جلو میاندازند تا با سوءاستفاده از محبوبیت آنها جامعه را تهییج کنند. چنانچه حسین علیزاده خود در گفتگویی با خبرآنی در این باره گفته بود" هنرمند مردمی است و نمی تواند درباره اتفاقات مملکتش بیاهمیت باشد. در عین حال تئورسین نیست. نظر عاطفی و احساسی خود را میدهد و البته هر اندازه منطق و شناخت اجتماعی داشته باشد دقیقتر خواهد بود. نگاه سیاستزده به کل جامعه باعث میشود به هنرمند نگاه ابزاری داشته باشیم. هنرمند میتواند منتقد خوبی باشد. هنرمند نبض مردم است. هنرمند میتواند با آثاری پر از عشق و علاقه، جامعه و مردم را مهربان کند و حتی موضع مردم را عوض کند."
انتهای پیام/