شهرآورد 90 مثل آخرین جدال دو رقیب تهرانی (بازی برگشت لیگ هجدهم) با شکست یک بر صفر استقلال به پایان رسید. هواداران آبی این بار هم ورزشگاه آزادی را با ناراحتی ترک کردند. باخت یک بر صفر را باخت خفیف میگویند، ولی باخت، باخت است.
به گزارش ایلنا، ناکامی برابر رقیب قدیمی همیشه اتفاق تلخی است، بخصوص وقتی احساس کنید که نتیجه عادلانه نیست و میتوانستید نتیجه بهتری بگیرید. استقلال این بار هم یک پنالتی داشت و این بار هم آن را از دست داد. در شهرآورد قبلی فرشید اسماعیلی با آن چیپ معروف پنالتیاش را هدر داد و با آن ضربه خودخواهانه شاید امیدهای قهرمانی استقلال هم بر باد رفت. این بار اسماعیلی محروم بود و علی کریمی پشت توپ ایستاد، ولی بیرانوند مسیر ضربه را تشخیص داد تا استقلال مزد شروع خوبش را نگیرد.
هرچند این شهرآورد قرار نیست سرنوشت قهرمانی لیگ را تعیین کند، ولی شکست برای آبیپوشان بدون عواقب نبود. پس از سه بازی بدون برد استقلال مصم بود اولین پیروزی فصل را جشن بگیرد، ولی با این شکست نتوانست از رده ماقبل آخر جدول تکان بخورد.
استقلال در جدول وضعیتی بحرانی دارد و اعداد قابل انکار نیستند. آنها در چهار بازی بردی نداشتهاند، تنها دو امتیاز دارند و البته شهرآورد را به رقیب قدیمی باختهاند. هواداران خشمگین معمولاً در چنین شرایطی به دنبال قربانی میگردند. اگر در شهرآورد قبلی فرشید اسماعیلی مقصر شکست نامیده شد، این بار قرار است آتش شکست دامن چه کسی را بگیرد؟
مدیریت باشگاه در این شرایط بحرانی وظیفه سنگینی دارد. آنها میتوانند روی موج انتقادات سوار شوند و با هواداران همراهی کنند یا اینکه سپر تیم شوند و کمک کنند از بحران خارج شود. دم دستترین سیبل میتواند استراماچونی باشد. او در شروع کارش نتایج خوبی نگرفته و قبل از بازی هم این بحث مطرح شد که اگر استقلال ببازد ممکن است موقعیت این مربی به خطر بیفتد. ولی او در این شکست چقدر مقصر بود؟
پیش از بازی هواداران استقلال امید زیادی به تیمشان نداشتند. نتایج ضعیف در سه بازی اول فصل و غیبت دیاباته و اسماعیلی شرایط سختی برای تیم ساخته بود، با این حال استقلال شروع بهتری داشت و توانست کنترل بازی را در اختیار بگیرد.
استراماچونی با توجه به شرایط ویژه استقلال و دو غایب مهم آرایش تیمش را از 3-3-4 به 1-2-4-3 تغییر داد. این ترکیب جدید کمک کرد که قلب دفاع استقلال پوشش خوبی داشته و تیم در میانه زمین هم حضور پرتعدادی داشته باشد. کالدرون هم تصور چنین ترکیبی را نداشت و میتوان گفت که پرسپولیس در شروع بازی غافلگیر شده بود.
اگر پنالتی کریمی گل میشد استقلال با برتری به رختکن میرفت و احتمالاً میتوانست بازی را با امتیاز ترک کند. با این حال اتفاقات مثل سه بازی قبلی به نفع استقلال نبود و اولین دربی استراماچونی با شکست به پایان رسید.
سؤال بزرگ اینجاست که مدیران باشگاه چه تحلیلی از عملکرد شروع فصل تیم دارند؟ آیا آنها از روند تیم در این چهار بازی راضی هستند یا صرفاً نگاهشان به نتایج است؟ آیا همچنان به پروژه بلندمدتی که با مربی ایتالیایی شروع کردهاند باور دارند یا بازخوردهای شبکههای اجتماعی قرار است روی قضاوتشان تأثیر بگذارد؟ آیا حاضرند پای کادر فنی بایستند یا دنبال یک قربانی میگردند تا خودشان مقصر نامیده نشوند؟
استراماچونی با وجود این باخت ناامید نبود و گفت که باید پای پروژهای که تازه شروع شده ایستاد، با این حال تصمیم باشگاه است که آینده تیم را روشن کند. در این مقطع حساس حمایت قطعی باشگاه میتواند بحران را از استقلال دور کند و به استراماچونی کمک کند تا با آرامش به کارش ادامه بدهد، ولی مصاحبههای جنجالی و اولتیماتومها فقط بحران تیم را تشدید و نتیجهگیری در بازیهای بعدی را سختتر میکند.
تنها چهار هفته از شروع فصل گذشته و برای قضاوت درباره عملکرد مربیان خیلی زود است. رتبه تیمها در هفتههای آینده بارها جابهجا خواهد شد و شاید تا نیمفصل نتوان تحلیل دقیقی از عملکرد آنها داشت.
استقلال هرچند امتیازات زیادی از دست داده، ولی تیم در این چهار هفته فرم مناسبی داشته و ساختار تیم آرام آرام در حال شکل گرفتن است. استراماچونی کنترل خوبی روی تیم و بازیکنانش دارد و به جرأت میتوان گفت که از این نظر از کالدرون هم جلوتر است. آنچه استقلال را میتواند در جدول بالا بکشد ادامه این مسیر و خویشتنداری است. اتفاقات قرار نیست تا ابد به زیان تیم باشد و روند تیم دیر یا زود تغییر خواهد کرد.
شرایط فعلی نه تنها محک سختی برای کادر فنی و بازیکنان استقلال است که برای باشگاه هم یک آزمون مدیریتی محسوب میشود. شوک دادن به تیم از آن کلیشههای اشتباه است که میتواند آینده این فصل تیم را کاملاً خراب کند. ممکن است مدیران باشگاه در این ساعات بحرانی احساسی شوند و دنبال یک منجی بگردند، ولی تنها کسی که میتواند استقلال را از این وضعیت خلاص کند همین استراماچونی است.