از ابتدای سال ۲۰۱۳، دشمن اسرائیلی از جنگ تروریستی علیه ارتش سوریه برای انجام حملات هوایی خود به کاروانهای مقاومت در سوریه استفاده کرده اگرچه عملیات دشمن که آن را "نبرد میان جنگها" نامیده در عمل به "وجهه بازدارندگی" محور مقاومت آسیب میرساند اما نتیجه نظامی آن، طبق گفته دبیرکل حزبالله لبنان "هیچ" است.
به گزارش خبرآنی، روزنامه الاخبار لبنان در تحلیلی درباره حملات هوایی رژیم صهیونیستی به مواضع نیروهای مقاومت در سوریه، اهداف و نتایج آنها نوشت: اعلام نتایج "نبرد میان جنگها" توسط سیدحسن نصرالله، دبیرکل حزبالله که اسرائیل حدود شش سال علیه این حزب انجام داده توجه و تمرکز لازم را به خود جلب نکرده است. آنگونه که به نظر میرسد دلیل این امر به اظهارات وی درباره بازگشت صهیونیستها به عصر حجر و نقشه فلسطین بازمیگردد که بخش وسیعی از بحثها در لبنان، فلسطین و منطقه را متوجه خود کرده است.
اگرچه سید حسن نصرالله پیشتر به نتایج این تجاوزات در مراحل گذشته پرداخته بود اما آنچه در جریان مصاحبه با پایگاه خبری المنار در ۱۲ ژوئیه ۲۰۱۹ مطرح کرد شامل تعریف دقیقی از نتایج این نبرد بود. بنابراین ما نتایج تمامی حملات اسرائیل به کاروانهای مقاومت در سوریه را از ابتدا بررسی کردیم و میگوییم که هدف از این حملات چیست و چه دستاوردهایی به همراه دارد. اگر با منطق نظامی صحبت بکنیم، نتیجه این حملات هیچ بوده است.
موارد فوق خلاصهای از نتایج نبرد مداوم است که به موازات سایر نبردها بین دو طرف (حزبالله و رژیم صهیونیستی) در حال انجام است که برخی از آنها در تعامل با یکدیگر هستند. علاوه بر مقابله با گروههای تروریستی و تکفیری، جنگ امنیتی و دیگر انواع جنگها، نبرد سختی علیه تلاش حزبالله برای توسعه آمادگی نظامی و موشکی آن صورت گرفت و این نبرد در استراتژی نوین ارتش دشمن در سال ۲۰۱۸ اینگونه توصیف شده است: "الگوی کارآمد نبرد میان جنگها یک الگوی هجومی و فعال است و در سراشیبی جنگ جریان دارد."
این نبرد دارای نقطه شروع، اصول، اهداف، سیاستها، خطرات و همچنین نتایج بود و به عبارت دیگر آن بازنده و برنده دارد. نقطه شروع این نبرد پایان ژانویه ۲۰۱۳ (تاریخ نخستین تجاوز اسرائیل به سوریه) بود و سپس ماهها و سالهای پی در پی و به شیوههای مختلف مرتبط با عوامل میدانی، سیاسی و بازدارنده ادامه یافت. انتخاب این گزینه توسط اسرائیل در میان گزینههای جایگزین دیگر تنها در نتیجه بررسی تحولات محیط منطقهای آن، ارزیابی گزینههای عملیاتی از دست بسته منتظر سقوط نظام سوریه ماندن گرفته تا گزینه مداخله نظامی گسترده در جنگ سوریه صورت گرفت. گزارشهای افراد در ارتباط مستقیم با این نبرد بر این مسأله تأکید دارند که اتخاذ این استراتژی از مفاد یک ارزیابی آغاز شد که معتقد بود تحولاتی که سوریه با آن مواجه خواهد شد فضای گستردهای را در اختیار اسرائیل برای استفاده از نیروی خود به شیوهای آگاهانه و کنترل شده به منظور جلوگیری از مجهز شدن حزبالله به سلاح برهم زننده تعادل قرار میدهد. اصل اساسی که ضابطه اصلی این گزینه عملیاتی را تشکیل میداد این بود که نباید منجر به رویارویی گستردهای شود که اسرائیل آن را نمیخواهد.
استراتژی ارتش دشمن (در بند ب ماده ۱۱، فصل ۲: بهرهبرداری از قدرت ارتش اسرائیل) اهداف این نبرد (میان جنگها) را اینگونه بیان میکند: "کاهش تهدیدهای موجود و در حال ظهور، دور کردن جنگ آتی، ایجاد شرایط بهتر برای پیروزی در آن، حفظ توان بازدارندگی و تقویت آن، تقویت توانهای اسرائیل و به ویژه ارتش این رژیم و همچنین حفظ آزادی عمل ارتش اسرائیل و کاهش آزادی دشمن."
در مقابل، سید حسن نصرالله نتایج این نبرد را در مقایسه با اهدافش «طبق منطق نظامی» «هیچ» توصیف کرد. قطعاً دبیرکل حزبالله تنها فردی است که میتواند تصویر دقیقی را از نتایج این نبرد و ازجمله اسرائیل ارائه دهد، چراکه ارتش دشمن شاید از نتایج اهداف خود مطلع باشد و شاید هم از آن اطلاع نداشته باشد اما موضوع مهم این است که این ارتش مطمئناً از آنچه در خارج از رادارهای اطلاعاتیاش قرار داشته و فراتر از دسترسش است، اطلاعی ندارد.
اذعان دشمن به افزایش توان موشکی مقاومت یعنی شکست نبرد میان جنگها. با این حال میتوان یافتههای سید حسن نصرالله را با مقایسه اهداف تعیین شده توسط ارتش رژیم صهیونیستی برای نبرد میان جنگها در استراتژی اعلام شده، توضیح داد.
در رابطه با اولین هدف تعیین شده توسط رژیم صهیونیستی برای این نبرد؛ یعنی کاهش تهدیدها این سوال مطرح است که آیا تهدیدی که موشکهای حزبالله پس از گذشت بیش از شش سال از این نبرد ایجاد میکنند، کاهش یافته است؟ نتیجه کلی این روند از طریق چندین کانال مشهود است، از جمله آنچه مقامات ارشد اسرائیلی به آن اذعان کردهاند که زرادخانه موشکی حزبالله از ۱۵۰ هزار موشک هم عبور کرده و این موشکها از توانایی تخریبی چشمگیری برخوردار هستند و طبق گفته نصرالله این موشکها میتوانند اسرائیل را به عصر حجر برگردانند. موضوع برجسته در این مرحله آن است که حزبالله دشمن را با نوع جدیدی از موشکهای خود غافلگیر کرده است و این موشکها به نگرانی اصلی رژیم صهیونیستی تبدیل شدهاند، چراکه بیشترین خطر را برای زیربناهای راهبردی این رژیم دارند و طبق اذعان نتانیاهو، میتوانند معادله درگیری را به شکل ریشهای تغییر دهند.
واضح و روشن است که مقصد دشمن از دومین هدف تعیین شده؛ یعنی دور کردن جنگ آتی، فراهم شدن امکان تحقق اهداف به واسطه نبرد میان جنگها است که آن را از جنگ آتی بینیاز میکند اما مشکل تلآویو این است که این اهداف محقق نشده و دیگر با جنگ نیز محقق نمیشوند. همچنین واضح است که با توجه به پیشرفت کیفی و کمی قابلیتهای حزب الله، نبرد میان جنگها به ایجاد شرایط بهتر برای پیروزی در این جنگ منجر نشده است.
بند سوم؛ حفظ و تقویت توان بازدارندگی است. حزبالله موفق شد فرمول بازدارندهای را به رژیم صهیونیستی تحمیل کند که طی سالهای گذشته لبنان را از این نبرد دور و در مقابل این رژیم را کاملا به آن ملزم ساخته است. حزبالله همچنین موفق به تحمیل فرمول بازدارنده دیگری به اسرائیل در سوریه شد. حزبالله در سوریه به رژیم صهیونیستی تحمیل کرد که اقدامی در به شهادت رساندن نیروهای آن نکند و مراقب این مسأله باشد، چراکه در غیر این صورت با پاسخهای نظامی مناسب حزبالله مواجه خواهد شد. این چیزی است که نصرالله نیز در اظهاراتش اینگونه بر آن تأیید کرده است: اگر اسرائیلیها یکی از جوانان حزبالله را در سوریه به قتل برسانند، ما در لبنان پاسخ خواهیم داد و این چیز جدیدی نیست و اسرائیلیها از آن آگاهند.
بند چهارم؛ تقویت توانهای اسرائیل و ارتش آن. تقویت این قابلیتها دو جنبه دارد: اول مربوط به پشتیبانی آمریکا بوده که خارج از دسترس حزب الله است. جنبه دیگر نیز مربوط به میزان تقویت توانمندیهای حزب الله است. در این راستا میتوان اطلاعات فوق را لیست کرد که تأکید میکنند معادله قدرت بین حزب الله و اسرائیل در سال ۲۰۱۹ در مقایسه با معادله قدرت میان دو طرف در جریان جنگ سال ۲۰۰۶ بیش از دو برابر به نفع حزب الله تغییر کرده است و این مفهومی است که آثار و نشانههای آن در زمینههای مختلف نمایان شده است.
بند پنجم؛ حفظ آزادی عمل ارتش رژیم صهیونیستی و کاهش آزادی "دشمن" (حزبالله). در ارتباط با حزبالله باید بگوییم که این جنبش موفق شد تا دشمن را از گسترش دامنه نبرد میان جنگها به لبنان باز دارد. از سوی دیگر، حزب الله موفق شد ابتکارات ارتش اسرائیل در عرصه سوریه (جلوگیری از هدف قرار دادن عناصر حزبالله) را به عنوان جلوه مشخص برای کاهش آزادی عمل این ارتش (محدودیت نسبی آزادی ارتش اسرائیل) محدود کند.
جنبه دیگر به دست گرفتن ابتکار عمل در سوریه توسط دشمن که مشخصا شامل یک بعد اخلاقی منفی است که به وجهه معادله بازدارندگی در عرصه سوریه ضربه میزند در اظهارات نصرالله خلاصه میشود که تاکید کرده است: "اقدام آشوبگرانه کورکورانه منجر به نتیجه نخواهد شد." بدین معنا که این اقدام منجر به بیاثر بودن و بینتیجه بودن حملات اسرائیل شد که نتایج اساسی در مقابل تمامی تواناییهای نظامی حزبالله به همراه نداشت.
در همین راستا، مشاهده میشود که نصرالله در انتخاب عبارتهای خود برای توصیف نتایج نبرد میان جنگها کاملا دقیق عمل کرده است و آن را به عبارت "طبق منطق نظامی، هیچ" مقید کرده است. اظهارات دبیرکل حزبالله لبنان بدان معنا است که وی شلیک موشک توسط رژیم صهیونیستی به مناطق مختلف و یا تأسیسات مقاومت در خاک سوریه را انکار نکرده است بلکه گفته این حملات نتوانستهاند در توسعه تواناییهای نظامی حزب الله تأثیر بگذارند.
چنانچه حزبالله لبنان با طرح دشمن با یک ضد استراتژی که همانند پادزهر عمل میکند، روبهرو نمیشد به این موفقیت چشمگیر دست نمییافت. میتوان از نشانههای این ضد استراتژی (پادزهر) را بازدارندگی، مصونیت اطلاعاتی، محرمانگی، فریب و خلاقیت دانست.
انتهای پیام