رابرت فیسک در مقالهای که روزنامه ایندیپندنت انگلیس منتشر کرد، نوشت: توماس وودرو ویلسون، رئیس جمهوری پیشین آمریکا حدود ۱۰۰ سال قبل چگونگی برقراری صلح در خاورمیانه را بررسی کرد. او در این راستا دو نفر را برای جمعآوری اطلاعات به منطقه فرستاد و آن دو با تنظیم گزارشی از وضعیت ۳۶ شهر و روستا آن را در اختیار ویلسون قرار دادند که در آن دوره به شدت بیمار بود و نتوانست گزارش را بررسی کند. سپس وزارت خارجه ضعیف وقت آمریکا گزارش را رها کرد.
به گزارش خبرآنی، رابرت فیسک مینویسد: دونالد ترامپ، رئیس جمهوری فعلی آمریکا و جارد کوشنر، مشاور ارشد او در حال حاضر برای اجرای این طرح صلح آمریکایی تلاش میکنند که به منزله از بین بردن هر گونه امکان تشکیل کشور مستقل فلسطین در آینده است.
فیسک گفت: از جمله نتایجی که کمیته مشترک هنری کینگ و چارلز کراین، دو فرستاده ویلسون به منطقه ارائه کردند، حاکی از آن بود که بیشتر ساکنان منطقه خاورمیانه قصد دارند تحت قیمومیت آمریکا زندگی کنند و بیشتر آنها به آمریکا بیشتر از دیگر قدرتهای غربی جهت حمایت از کشورشان در مسیر تحقق استقلال اطمینان دارند.
سوریه در دوره عثمانی
این نویسنده میآورد: سوریه در دوره عثمانی شامل لبنان، فلسطین، اردن و اراضی اشغالی فعلی بود، در گزارش آمریکا آمده بود، توصیه میکنیم سوریه از جمله فلسطین و لبنان با توجه به خواستههای اکثریت ساکنان آنها متحد باقی بمانند و سوریه تحت یک حاکمیت مشترک باشد و شاهزاده فیصل پادشاه جدید سوریه باشد و نیز در برنامههای افراطی صهیونیستی در فلسطین با جدیت بازنگری شود و در صورتی که آمریکا به هر دلیلی نتوانست این مسؤولیت را بر عهده بگیرد، مأموریت یاد شده به بریتانیای کبیر سپرده شود.
فیسک نوشت، آمریکاییها در سال ۱۹۱۹ در برابر قدرتهای امپریالیسم قدیم زانو زدند؛ قدرتهایی که در پی حمایتهای آنها در جنگ جهانی اول بر آلمان، اتریش و عثمانی پیروز شدند. این کشور سال ۱۹۵۶ بار دیگر به قدرت در خاورمیانه بازگشت. این در حالی است که انگلیس تقریباً مدتی قبل از فلسطین خارج شده بود. سوالی که در اینجا مطرح میشود اینست: آیا اینکه آمریکا گزارش یاد شده را مخفی کند و سپس آن را سه سال بعد در آمریکا منتشر کند، اقدامی غافلگیرکننده است؟
این نویسنده در ادامه میافزاید، از ابتدا تردیدهای جدی در مورد احتمال سفر کمیته آمریکا به خاورمیانه وجود داشت و طبق پژوهشهای تاریخی مهمی که توسط هری هاوارد، دیپلمات آمریکایی انجام شد، فرانسویها بر این گمان بودند که آمریکا در رویکرد خود برای تعامل با کشورهای شرق صداقت دارد، فرانسویها در این راستا تمام تلاش خود را برای از بین بردن این کمیته انجام دادند و لوید جورج دولتمرد انگلیسی را به خروج از این کمیته ترغیب کردند.
ملک فیصل و ویلسون
فیسک گفت، با این وجود ملک فیصل در نامهای برای ویلسون نوشت، اگر نمایندگان ویلسون به سوریه سفر کنند، آن را کشوری یکپارچه در دوستی با آمریکا خواهند یافت.
وی افزود: در مقابل نکتهای بسیار قابل توجه و در آن واحد نگرانکننده در یادداشتی که یکی از کارمندان فنی وابسته به کمیته کینگ-کراین ارائه کرد، وجود دارد. در آن یادداشت آمده است، باید به اهمیت حفظ جایگاه قدرتمند آمریکا در تجارت نفت اشاره کرد، در صورت اتمام منابع نفتی داخلی آمریکا و کاهش کمکهای ویژه به آن، اینکه صنعت آمریکا بخشی از منابع نفت موجود در خاورمیانه باشد، مساله بسیار مهمی است.
فیسک بخشی از نامه به ویلسون را به فیلیکس فرانکفورتر، یک رهبر یهودی منسوب کرد، آنجا که میگوید: به عنوان یک دوستدار آمریکا باید بگویم من بسیار بیشتر مشتاقم یهودیها یک قدرت سازنده و نه ویرانگر را در ساختار جدید جهان ایجاد کنند. بسیاری از مسلمانان و بخش بزرگی از مسیحیها و چه بسا یهودیها مدعی هستند که سوریه تقریباً و یا به طور کامل میتواند یک حکومت خودگردان کامل را ایجاد کند هرچند که به کمی زمان، مشورت و کمک مالی نیاز دارد.
وفاداری به آمریکا
فیسک افزود: چارلز کراین به این نتیجه رسیده که تعداد مهمی از مسلمانان، مارونیها (یکی از فرقههای مسیحیت)، دروزیها و دیگر گروههای مسیحی که با خانوادههایشان به آمریکا مهاجرت کردند، بسیار به این کشور وفادار هستند، مسالهای که در اطمینان سوریها و فلسطینیها به آمریکا نقش بسزایی دارد.
وی در ادامه نوشت، یهودیهای صهیونیست که حدود یک دهم ساکنان را تشکیل میدهند، تمایل دارند کشور قومی یهود را تشکیل دهند. او میافزاید: اعراب مالک زمین بودند و پیش از یهودیها در آنجا حضور داشتند.
به نوشته فیسک، زمانی که کینگ و کراین وارد دمشق شدند، از سوی ساکنان "ساحل" درخواستهایی برای استقلال کامل سوریه و حفاظت از مرزهای طبیعی آن از جمله در کوههای طوروس در شمال و دو رودخانه خابور و فرات در شرق که به منزله حد فاصل العقبه و رافا در جنوب و دریای مدیترانه در غرب هستند، دریافت کردند. مخالفتها با مساله مهاجرت صهیونیستها به فلسطین و تبدیل فلسطین به کشوری برای یهودیها ادامه یافت، هر چند که مخالفت آنها با قیمومیت فرانسه بر سوریه برای ساکنان ساحل در مقایسه با نگرانی آنها از شهرکسازیهای یهودیها بااهمیتتر بود.
ترجیح حاکمیت آمریکا
فیسک گفت، شهردار دمشق، مفتی، قاضی و دیگران حاکمیت آمریکا را ترجیح میدادند زیرا تصور میکردند این کشور به بعد انسانی اهمیت میداد و در جنگ جهانی اول به نمایندگی از کشورهای تحت فشار و دارای منابع شرکت کرد.
کینگ و کراین در لبنان که جنبش زنان قدرت خود را همانند مصر پس از جنگ ثابت کرده بود، از مدرسه تجارت ویژه زنان بازدید کردند، هیئتی از زنان این مدرسه نه تنها استقلال بلکه حق توسعه را خواستار بودند و تاکید داشتند این امر میتواند ضامن جایگاهی برای سوریه در میان کشورهای جهان باشد.
اما یکی از اعضای تیم آمریکایی گفت، آمریکا وعدههای بسیار محدود و مشخصی به یهودیها داد و اجرای آنها منجر به مشکلاتی با مسلمانان و پیچیدگیهای سیاسی در داخل شد.
این نویسنده در ادامه آورد، اولویت به مسیحیهایی داده شد که قیمومیت فرانسه بر مسلمانان را ترجیح میدادند، کینگ در پی بالا گرفتن درگیریها و آشوب اعلام کرد که هیئتش شاهد سرکوب گسترده تفکرات و نظرات بود، آمریکاییها دستکم با ساکنان خاورمیانه صحبت میکنند.
امید بسیار به صلح
هیئت آمریکایی به این نتیجه رسید که احتمالاً خطرات به آسانی از برخوردهای غیرعاقلانه و غیر راستین با این افراد ایجاد میشوند اما امید بسیاری به برقراری صلح و پیشرفت وجود دارد اگر با آنها شفاف و صمیمی برخورد شود، این امیدها برای اعراب امیدهای واهی بودند تا جایی که گرترود بل را به محکومیت کمیته یاد شده ترغیب کرد و او عملکرد این کمیته را گمراهسازی مجرمانه خواند.
فیسک نوشت، ارتش فرانسه ملک فیصل را که صراحتاً آمریکاییها را مورد خطاب قرار داده بود، از دمشق تبعید کرد و وینستون چرچیل برای جبران به سمت عراق که تحت حکم مستقیم انگلیس بود، گرایش یافت.
کمیته یاد شده هشدار داد، مردم آمریکا همانند همه باید بدانند که واشنگتن تصمیم گرفته از تشکیل "کشور یهود" در اراضی فلسطین حمایت کند و به این ترتیب آمریکاییها مجبور به استفاده از زور در این منطقه هستند چراکه تنها با زور میتوان این امر را محقق و از آن حفاظت کرد.
فیسک افزود: در ادامه درباره کراین که به عنوان حامی حزب دموکرات با این مساله مخالف بود، تردیدهایی اخلاقی شکل گرفت.
در دهه ۳۰ قرن بیستم کراین نازیها را ستود و به سفیر جدید آمریکا در برلین گفت که باید با فراخوانهای اجتماعی یهودیهای آلمان برخورد شده و اجازه داده شود هیتلر کارها را به شیوه خودش انجام دهد.
کراین در فوریه ۱۹۳۹ فوت کرد و همان هیتلری که او حامیاش بود آزادی در چک را از بین برد و کراین متوجه نشد توصیهاش چه معنایی داشت، کینگ نیز پنج سال پیش از او فوت کرده بود.
در آن روزها کتاب مقدس به عنوان راهی خوب برای درک ابعاد پنهان خاورمیانه بود اما امروز دولتمردان بهتر است بدانند شناخت عملی از قرآن احتمالاً برایشان مفیدتر است.
در پایان باید بگویم تاریخ بهتر از هر چیزی میتواند کسانی را که درباره آینده منطقه تصمیم گرفتند، قضاوت کند.
انتهای پیام