به گزارش خبرنگار سیاسی پایگاه خبری خبرآنی، صادق زیباکلام فعال سیاسی اصلاحطلب در واکنش به سفر شینزو آبه نخستوزیر ژاپن و موضع قاطع جمهوری اسلامی در برابر پیام ترامپ، نوشته است که "دل من در سینه میتپد و نذر کردم که آبه دستخالی بازنگردد..." و بعد در ادامه گفته که ایکاش بخاطر آینده مملکت نذر من برآورده میشد و آبه دستخالی از ایران نمیرفت. ایکاش منافع ملی مان بیش از این پایمال آمریکاستیزی بینتیجه و بی هدف نمیشد.
فارغ از اینکه نظرات زیباکلام درخصوص سفر شینزو آبه تاچه حد صحیح است، از گذشته درباره شخصیت جنجالی وی و نظراتش در میان اصحاب رسانه و دانشجویان، 4 فرضیه مطرح بوده است. احتمالاتی که ما درصدد تصدیق آنها نیستیم بلکه صرفاً غرض، بیان این احتمالات است.
1- یکی از احتمالاتی که درباره او مطرح میکنند، مسئلهی «مامور»ی برای جمهوری اسلامی است. برخی ادعا میکنند که او در واقع با شرکت در مناظرههای دانشجویی حتی در برابر دانشجویان، تصویری از مخالفان جمهوری اسلامی نشان میدهد، که حاضرند با همه چیز و همه کس مخالفتهایی سطحی و مبتذل کنند و در آخر نیز عرصه را به حریف واگذار کنند.
اینها تاکید میکنند، با توجه به نظرات کممایه صادق زیباکلام، این بهترین فرصت برای هر نظامی است تا مخالف خود را در قامت او به نمایش بگذارد تا نشان دهد نظرات مخالف تا چه میزان سطحی است!
این موضوع در گفتگوی زیباکلام با حسین دهباشی هم بحث شد و دهباشی از وی پرسید چرا بهرغم نظرات رادیکالش تاکنون دستگیر یا بازداشت نشده است؟!
وی همچنین در بزنگاههایی که اصلاحطلبان نیاز به کمک داشتند، کاملا چرخشی 180 درجهای از خود نشان داده و برای مثال در انتخابات مجلس دهم، پای ثابت میتینگهای اصلاحطلبان بود اما بهرغم ورود آنها به مجلس، در انتخابات هیئت رئیسه از لاریجانی در مقابل گزینه اصلی جناحش (محمدرضا عارف) حمایت میکرد!
خود زیباکلام درباره این احتمال در مصاحبهای چنین میگوید: "در فضای مجازی بیشترین حملاتی که به من میشود از طرف همین جریانات است؛ چرا که معتقدند که امثال صادق زیباکلام عوامل، مزدوران و سوپاپ اطمینان نظام هستند و مردم را تشویق و ترغیب میکنند که پای صندوق رای آمده و رای بدهند."
2- فرضیه دوم درباره صادق زیباکلام، نه سوپاپ اطمینان، بلکه مزدوری بیگانه است چراکه رفتارها و مواضعی از خود نشان میدهد که همسو با دشمنان جمهوری اسلامی است. حمایت از رضاشاه که در سالهای 89 و 90 بحث ثابت مناظرههایش بود، طرفداری از برقراری رابطه با آمریکا، رد نشدن از روی پرچم اسرائیل و درخواست بهرسمیت شناختن رژیم اشغالگر قدس، گفتگوهایش با شبکه های فارسیزبان خارج از کشور، نشانهای از همراهی با غربیها است که البته این نظریه در تعارض با دیدگاه اول است اما به هر حال مدافعانی دارد!
3- احتمال سوم که درباره صادق زیباکلام میتوان مطرح کرد، این است که وی را نه سوپاپ اطمینان بدانیم و نه عامل کشورهای بیگانه، بلکه یک استاد دانشگاه است که نظرات خود را آزادانه مطرح میکند. با اینحال، این احتمال با بررسی مدرک تحصیلی زیباکلام به مشکل برمیخورد.
براساس اذعان وی، پذیرشش در هیئت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، کاملاً برخلاف مقررات وقت دانشگاه تهران، بدون داشتن صلاحیتهای علمی و براساس لابی کردن و دستور وزارت علوم وقت و فشار از بالا بوده است.
وی بعد از بازگشت از انگلستان، همچنان به عنوان هیئت علمی دانشکده فنی -که قبل از عزیمت به انگلیس عضو آن بوده- حقوق دریافت میکرده و با رایزنی و رانت، توانسته به عضویت هیئت علمی دانشکده علوم سیاسی درآید. زیباکلام میگوید: "آقای دکتر جلالالدین هاشمی، معاون اداری و مالی دانشگاه بنده را احضار فرمودند و گفتند که "پرداخت حقوق به شما اشکال دارد، چون ما فعلاً داریم به شما بهعنوان هیئت علمی دانشکده فنی حقوق میپردازیم در حالی که شما بیش از یک سال است که برگشتهاید به ایران و یک واحد درس هم در دانشکده فنی ارائه ندادهاید. ما بیشتر از این نمی توانیم منتظر رایزنیهای شما باشیم و معاون آموزشی میبایستی یا در گروه تاریخ یا علوم سیاسی طبق ابلاغ وزارت علوم حکم شما را بزنند و این وضع شما تا به الآن هم درست نبوده است". بعد هم به بنده گفتند که "سال گذشته هم به شما گفتم که هیچ گروه آموزشی حاضر نیست بدون اینکه «لابی و حمایتهایی» از درون گروه و دانشکده نباشد متقاضی را بگیرد. نه در دانشکده ادبیات و نه در دانشکده حقوق هیچ کس شما را نمیشناسد...".
...بنده هم گفتم پس برای گروه علوم سیاسی حکمم را بزنند. همان موقع به دکتر تقیخانی گفتند و مشارالیه نیز حسب نامه رسمی تعهد خدمت وزارت علوم در سال گذشته محل خدمت بنده را در گروه علوم سیاسی تعیین کردند".
همین مسئله به نحوی از زبان دکتر سید جواد طباطبایی، در گفتگویی با مجله مهرنامه بیان شده بود: "در همان زمان (اوایل دهه 60)، ریاست دانشگاه استاد دیگری را به همان گروه تحمیل کرد که به هیچ وجه سابقه تحصیلی و مشخصات او با مقرراتی که همان رئیس دانشگاه مأمور اجرای آن بود، سنخیتی نداشت. این شخص گویا در یکی از رشتههای فنی درس خوانده و در انقلاب فرهنگی نیز نقشی ایفاء کرده بود و در دانشگاهی در بریتانیا ــ یا حومه آن ــ درس خوانده بود که از نظر دانشکده و مدیریت آن اعتباری نداشت و حتی اگر اعتباری داشت، برابر مقررات، بهدلیل پیوسته نبودن تحصیلات، نمیتوانست به استخدام دانشکده حقوق درآید که البته بهزور رئیس دانشگاه درآمد."
یک بررسی در میان اساتید علم سیاست در ایران و تالیفات دانشگاهی، نشان میدهد زیباکلام تالیف جدی خاصی در اینباره نداشته و بیشتر کتابهای وی حول موضوعات تاریخی و جامعهشناسی است که البته برخی صاحب نظران معتقدند ارزش آکادمیک بخصوصی ندارد.
4- احتمال چهارم را میتوان اینگونه بیان کرد. وی نه سوپاپ اطمینان و مامور نظام است، نه مزدور یا عامل کشورهای بیگانه است و نه شان استادی دارد، بلکه وی شخصیتی «پریشانگو» دارد و نظراتی ابراز میکند که پس از چندی بیاعتباری آنها مشخص میشود!
برای مثال بعد از روی کارآمدن ترامپ در آمریکا، وی در مقالهای نوشت رئیسجمهور آمریکا یک تاجر است و با پیروی از اصول تجارت از برجام خارج نخواهد شد. یا اینکه مردم آمریکا اجازه نخواهند داد ترامپ از برجام خارج شود. در حالی که ترامپ بعد از یک سال و اندی بهراحتی از برجام خارج شد.
زیباکلام در سرمقاله روزنامه آفتاب یزد هم نوشته بود: " ترامپ بیشترین انعطاف را نسبت به برجام نشان خواهد داد، او نه تنها برجام را آتش نخواهد زد بلکه پرونده برجام را در جایی امن در کاخ سفید قرار خواهد داد!
در ماجرای درخواست جایزه صلح نوبل برای علی مطهری، در نامهای به سفارت سوئد درخواست میکند جایزه را به مطهری بدهند، در حالیکه اهدای این جایزه بر عهده دولت نروژ است! در مطلبش درباره سفر شینزو آبه نوشته بود: "جان بولتون، مک کین! نتانیاهو و ملک سلمان بی صبرانه منتظر بازگشت بی نتیجه آبه از ایران هستند." در حالی که مک کین سناتور جمهوریخواه یک سال پیش فوت کرده است!
این 4 احتمال درباره صادق زیباکلام مطرح است؛ حالا باید با چه عینکی به او نگاه کنیم؛ سوپاپ اطمینان نظام، عامل بیگانه، استاد دانشگاهی آزاده و فرهیخته و یا شخصیتی پریشانگو؟!
انتهای پیام/