گروه سیاسی پایگاه خبری خبرآنی- سالها مردم با چهره او در قاب تلویزیون آشنا بودند. سید روحانی و خندانی که با لهجه شیرینش درس اخلاق و زندگی به همگان میآموخت. حتی روزهایی که به پارلمان راه یافت نیز نتوانست بین ارتباط وی با مردم خللی ایجاد کند. چه آنها که در حوالی میدان خراسان او را از نزدیم میدیدند و چه آنها که پای گیرندههایشان مستمع او بودند، همگی به اخلاص و صفای باطن وی شهادت میدهند.
زمانی که پیکر وی بر روی دستها تشییع شد و سیل جمعیت در ماه رمضان و زیر آفتاب به راه افتاد نشان داد که مردم تهران چه پشتوانه اخلاقی را از دست دادند. این ویژگی در پایام تسلیت رهبر معظم انقلاب نیز آمده است که "آن سید بزرگوار در دهها سال از زندگی خویش تلاش دینی مغتنمی در ارشاد معنوی و اخلاقی مؤمنین با بهرهگیری از جایگاه منبر و محراب برعهده گرفته بودند و در عرصههای انقلاب نیز با حضور در مجلس شورای اسلامی در برههئی از زمان، به این وظیفهی خطیر اشتغال داشتند."
تشییع باشکوه پیکر آیتالله طباطبایی در قم
«حجت الاسلام و المسلمین سید مهدی طباطبایی» متولد 1315 بود. وی از مبارزه را همگام با فدائیان اسلام آغاز کرد و از یاران شهید نواب صفوی بود که اولین تجربه زندان را در همان دوران سپری کرد. وی از شاگردان قدیمی امام خمینی بود که درس آیتالله بروجردی را هم تجربه کرده است.
آیتالله شهید سعیدی همسر خواهر اوست و در چندجای صحیفه امام خمینی، نام سید مهدی طباطبایی به چشم میخورد. وی در مجلس هفتم نماینده مردم تهران بود و با وجود اینکه از ابتدای انقلاب مسئولیتهای مختلفی را برعهده داشت اما هیچگاه از ارتباط با مردم و حضور در منابر غافل نبود و تا ماههای آخر عمرش که حال مزاجی مناسبی نداشت، در هیئات مختلف حاضر میشد.
بهمناسبت سالگرد درگذشت مرحوم طباطبایی در 27 اردیبهشتماه، برای بررسی ابعاد شخصیتی ایشان به سراغ حجتالاسلام محمد حاج ابوالقاسم(ابوالقاسمی) نوه مرحوم طباطبایی رفتیم.
حجتالاسلام ابوالقاسمی نماینده مردم زنجان در مجلس خبرگان و حافظ قران کریم است که فعالیتهای گسترده قرانی دارد. متن زیر مشروح گفتگوی خبرآنی با نوه آیتالله طباطبایی است که در باشگاه خبرنگاران پویا انجام شده است:
خبرآنی: با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید، در ایام سالگرد درگذشت مرحوم آیتالله طباطبایی هستیم. یکی از ویژگیهای بارز آیتالله طباطبایی توجه ویژه ایشان به مردم بود. در مورد دغدغه ایشان نسبت به رسیدگی به محرومان بفرمایید و همچنین برای آشنایی مخاطبان شرح مختصری از زندگی ایشان بیان کنید.
حجتالاسلام ابوالقاسمی: بسمالله الرحمن الرحیم. مرحوم حاج آقا طباطبایی متولد سال 1305 در رفسنجان و پدر ایشان هم اهل علم بودند، از علمای زاهد و فاضل آن منطقه که به خاطر مسائل معیشتی به شهر مشهد منتقل میشوند. در مشهد به خاطر فشارهایی که رضاخان وارد آورد، برخی از روحانیون حتی لباسهایش را تحت فشار کنار گذاشتند و پدر ایشان به شدت نسبت به حفظ این لباس اهتمام داشتند و ایشان هم از همان سن کودکی و سن نوجوانی معمم شده بودند، مدرسه علمیه میرفتند، اخوان ایشان همه روحانی هستند، همه اهل علم هستند و از چهرههای برجسته و شناخته شدهی مشهد مقدس به شمار میآیند.
آیتالله طباطبایی از سال 1320 وارد حوزه میشوند و در همان مشهد درسهایی را میخوانند و بعد برای ادامه تحصیل به قم تشریف میآورند. یک، دو سالی هم قم بودند، بعد به نجف تشریف میبرد، 2 سالی هم آنجا بودند و بعد دو مرتبه به مشهد برمیگردند که شاگرد مرحوم آیتالله میلانی بودند. ایشان مورد تایید بسیاری از علماء و مراجع قرار داشتند از جمله حضرت امام، اجازه نامهی مفصلی به ایشان دادند، مسئولیتهایی هم در اوایل انقلاب داشتند. نماینده امام در دادسرا و دادگاه انقلاب بودند، مدتی سرپرست بنیاد مستضعفان بودند، دادستانی کل دادگاه انقلاب مازندران، نماینده مردم در مجلس شورای اسلامی و سایر مناصبی که از آن عبور میکنم.
اما درباره بخش دیگر سوالتان باید بگویم، ایشان در زندگی خودشان با شخصیتهایی آشنا میشوند و ارتباط میگیرند که این شخصیتها خیلی روحیهی مردمی و ارتباطات مردمی خوبی داشتند از جمله آنها امام راحل که ایشان در همان سنین جوانی که در قم بودند با امام آشنا میشوند. همچنین مرحوم شهید سعیدی که مرحوم شهید سعیدی، شوهر خواهر حاجآقا طباطبایی بودند و ایشان در تهران در مسجد امام موسی ابن جعفر(ع) در خیابان غیاثی فعال بودند و آن مسجد پایگاه جوانان انقلابی بود و بسیاری از کسانی که در قیام 15 خرداد نقش داشتند از همان منطقه و از همان مسجد بودند. بسیاری از مریدان شهید نواب صفوی برای این منطقه بودند، سال 1349 که مرحوم آیتالله سعیدی به شهادت میرسند حاج آقای طباطبابی در پی توصیه برخی از علما تهران آمدند و آن موقعیت را به دست میگیرند.
ایشان در زندگی خودشان با شخصیتهایی آشنا میشوند و ارتباط میگیرند که این شخصیتها خیلی روحیهی مردمی و ارتباطات مردمی خوبی داشتند از جمله آنها امام راحل که ایشان در همان سنین جوانی که در قم بودند با امام آشنا میشوند. همچنین مرحوم شهید سعیدی که مرحوم شهید سعیدی، شوهر خواهر حاجآقا طباطبایی بودند
** منطقه میدان خراسان را خانه خودش میدید
طبیعتاً ارتباطات مردمی ایشان از آن زمان خیلی بیشتر میشود. ایشان یک روحیات خاص داشتند که این روحیات در کمتر کسی دیده میشود، مثلا روحیه مهماننوازی ایشان! خب خیلیها ارتباط با مردم دارند، اما به این شکل که ارتباط صمیمی باشد، نیست. واقعا بین خودشان و مردم فاصلهای نمیدیدند، یک توصیههای خوبی ایشان گاهی به ما داشتند که این توصیهها را خودشان عمل میکردند، مثلا به ما میگفتند شما هر سمتی که دارید در منزل آن سمت را باید کنار بگذارید، در خانه شما یک همسر هستید یا یک پدر هستید. ایشان آن منطقه میدان خراسان را خانهی خودش میدید. به این معنا که واقعا سمتهای خودش را در ارتباط با مردم دخیل نمیکرد، هیچ وقت این سمتها باعث نشد که از لحاظ روحی تغییری در خودش مشاهده بکند و لذا همیشه به عنوان یک یار و همدم مردم متدین و مردم انقلابی مستضعف خودش را میدید و این خیلی به نظر من در روحیه مردمی ایشان مهم بود
ما یک مشکلی که امروز در جامعه داریم، این است که طرف مدرکی که به دست میآورد فکر میکند که الان دیگر با سایرین فرق کرده است یا مثلا موقعیت یا منصبی به دست آورده، خودش را بالاتر از دیگران میبیند حتی بعد از آنکه این موقعیت را از دست داد و آن مسئولیت را از وی گرفتند باز در توهم آن دوران مسئولیت خودش را با دیگران متفاوت میبیند. ایشان تلاششان این بود که ما نه تعلقی به مدرک داشته باشیم و نه تعلق به سمت و پست و نه تعلق به چیز دیگر. یکی از نزدیکان ایشان میگوید من به ایشان گفتم شما مطالبی که بیان میکنید نشان میدهد که اطلاعات روانشناسی خوبی دارید -کسی که این خاطره را نقل میکند، خودش هم روانشناسی خوانده بود- مرحوم طباطبایی میگویند که بله، من اتفاقا مدرک روانشناسی هم داشتم و دیدم این مدرک خیلی در من تعلق ایجاد میکند، مدرک را پاره کردم و دور ریختم.
در بحث تعلق به سمت و پست میدانید کسانی که پستهایی دارند یک امکاناتی برایشان فراهم است، به عنوان مثال در فرودگاهها از جایگاه تشریفات اختصاصی میتوانند استفاده کنند، ایشان معمولا نمیرفتند با اینکه میتوانستند بروند. وی از همین مسیر عادی تردد میکرد و چند دلیل داشت.
یکی از نزدیکان ایشان میگوید من به ایشان گفتم شما مطالبی که بیان میکنید نشان میدهد که اطلاعات روانشناسی خوبی دارید، مرحوم طباطبایی میگویند که بله، من اتفاقا مدرک روانشناسی هم داشتم ولی دیدم این مدرک خیلی در من تعلق ایجاد میکند، مدرک را پاره کردم و دور ریختم.
ایشان میگفتند این مسئولیت که همیشه برای ما نیست، ما در دوره مسئولیتمان بخواهیم از این موقعیتها استفاده کنیم بعد که مسئولیت را از ما گرفتند ممکن است دیگر نتوانیم از این موقعیتها استفاده بکنیم، بیخودی از لحاظ قلبی آزرده میشویم، جهت دیگر این بود که میگفتند آدم وقتی خودش در بین مردم باشد این ارتباط با مردم برکات زیادی برای آدم دارد. واقعا اعتقاد داشتند که ارتباط با مردم و در خدمت مردم بودن برکات زیادی برای انسان دارد، این را با همهی وجود معتقد بودند هم براساس روایت، هم براساس تجربه، روایات زیادی گاهی میخواندند که در خدمت مردم بودن چه برکاتی دارد.
از سیرهی حضرت ابراهیم گاهی اوقات به ما نکاتی میگفتند که حضرت ابراهیم همیشه مهمان بر سر سفره داشت. حاج آقا هم همینطور بودند، ایشان همیشه سر سفره مهمان داشت و جالب است من از موقعی که یادم میآید که مثلا شاید 8،9 ساله بودم که به قم آمدیم و ترددم به تهران بیشتر بود و بیشتر خدمتشان میرسیدیم، در هر 3 وعده ایشان مهمان داشتند یعنی هم صبحانه، هم ناهار و هم شام و در ماه مبارک رمضان هم سحر مهمان داشتند هم افطار، یعنی مهمانداری و سفره پهن کردن از نگاه ایشان یک امر بسیار با ارزش بود و جالب است که گاهی آشپزی هم خودشان میکردند یا حداقل نظارت بر آشپزی و پیگیری آشپزی و میگفتند من لذت میبرم از این کار، اینها ویژگیهایی است که با وجودش عجین شده بود.
** آیتالله طباطبایی الگوی کمنظیر در مردمداری بود
البته باید یادی بکنم از همسر بزرگوار ایشان، مادر بزرگ عزیزم که ایشان هم دوشادوش حاج آقا در این رفتارهای پسندیده حضور داشتند. یک وقت هست شخصی همیشه مهمان دارد اما غذا از بیرون میگیرد، اما ایشان اینطور نبودند. از وقتی که یادم هست مادر بزرگ بنده در آشپزخانه فعالیت چشمگیری داشتند و بدین وسیله در فعالیتهای اجتماعی ایشان نقش ایفا میکردند، این نکتهی مهمی است، بعضی از خانمها تصور میکنند نقشآفرینی در فعالیت اجتماعی حتما باید توسط خودشان باشد در حالی که خیلی وقتها همین که در کنار یک مرد موفق قرار بگیرند و در خدمت او باشند، این نقشآفرینی در فعالیت اجتماعی است.
در جمعبندی عرایضم باید بگویم در هر صورت این روحیهی مردمداری ایشان چند علت داشت: یکی ارتباط با علما و بزرگانی که ایشان از آنها درسهایی گرفتند، دومی ویژگیهای اخلاقی خود ایشان که مهمترین آنها جدا بودن و در قید و بند تعلقات مختلف نبودن به شمار میرود و سومی، اهتمام به تعالیم اهلبیت(ع)، روایت فراوانی که در این عرصه وارد شده و در مجموع ایشان را تبدیل به یک الگوی کم نظیری در عرصهی مردمداری کرده بود.
خبرآنی: مرحوم آیتالله طباطبایی بیشتر به عنوان استاد اخلاق شناخته شده بودند، این درس اخلاقها چقدر در زندگی خودشان تاثیر داشت و چرا الان در این سالها دروس اخلاق در جامعهی ما خیلی کمرنگ شده و چرا استاد اخلاق در شهرها نیست و اگر هم هستند چرا تأثیری که امثال مثل آقای طباطبایی داشتند را ندارند؟
حجتالاسلام ابوالقاسمی: بله، ایشان انصافاً در مسائل اخلاقی زبانزد بودند. اینکه چه شد ایشان به عنوان استاد اخلاق مطرح شدند شاید برگردد به نوع ورود ایشان به مباحث و مسائل در منبرها. منبرها میدانید که گرایشهای مختلفی دارد، بعضی از منبرها، منبرهای کلامی و اعتقادی است، بعضیها منبرهای تاریخی ولی بعضیها تمرکز کارشان روی مباحث اخلاقی است و ایشان هم مسائل اخلاقی را خوب مطرح میکردند و هم از طرفی خودشان متخلق به این مسائل اخلاقی بودند. کسی که اهتمام به مسائل اخلاقی داشته باشد و وارد عرصه عمل در گزارههای اخلاقی شود، یک برداشتهایی و یک یافتههایی خواهد داشت که هرکسی اینها را ندارد. ما معتقد هستیم اساسا علم بدون ورود به عرصه عمل به شکل کامل شکل نمیگیرد، یعنی اینطور نیست که بنشینیم در دانشگاه، اخلاق به ما بگویند و ما یاد بگیریم و بشویم یک آدم متخلق.
خیلیها اخلاق میگویند اما یک اخلاق کلیشهای است. ممکن است کسی کتاب اخلاق بخواند و برود روی منبر بگوید، خب این چیزهایی است که شنونده میگوید اینها در کتاب است، اما یک وقت هست شخصی در میدان عمل با پیادهسازی گزارههای اخلاقی مواجه میشود و دریافتهایی دارد و این دریافتها را برای دیگران بازگو میکند
اصلا خود یادگیری اخلاق و پی بردن به زوایای مختلف مسائل اخلاقی در میدان عمل بدست میآید. ایشان تلاش میکرد که به لحاظ اخلاقی رشد کند، لذا دریافتهای متمایزی از دیگران در مسائل اخلاقی داشت. خیلیها درس اخلاق میگویند اما یک اخلاق کلیشهای است. ممکن است کسی کتاب اخلاق بخواند و برود روی منبر بگوید اما یک وقت شخصی در میدان عمل با پیادهسازی گزارههای اخلاقی، دریافتهایی دارد و این دریافتها را برای دیگران بازگو میکند، این حرفها به جان شنونده مینشیند و میگوید این معلوم است که خود در میدان عمل تجربه کرده و با همه وجودش کار میکند، لذا ایشان معروف شد به استاد اخلاق.
ایشان واقعا اهل عمل بود، مثلا سادهزیستی ایشان، زهد ایشان، ما این همه راجع به سادهزیستی میگوییم اما هنگام عمل یکدفعه میبینیم که زندگی خودمان آنقدر از زهد فاصله گرفته و خودمان هم متوجه نیستیم و دیگری میآید دوگانگی در گفتار و رفتار ما مشاهده میکند.
زندگی ایشان مقابل چشم مردم بود، وسایل منزلش وسایل بسیار ساده و شاید برای 30 سال قبل بود. فرشها، فرشهایی بود که بعضا مندرس شده بود، محل زندگی وی در پایین شهر بود، خیلیها به ایشان اصرار میکردند که شما بیایید در مناطق دیگر اما ایشان میگفت نه، روحانی باید زندگی ساده خودش را حفظ بکند. اتومبیلی که با آن تردد میکردند، یک اتومبیل ساده بود، در ارتباط با خانواده عرض کردم که خیلی به همسرشان کمک میکردند و این یک ویژگی مهم است، یک وقت هست ما روی منبر میگوییم مردها باید به همسرشان کمک بکنند ولی خودمان در مقام عمل هیچ کمکی نمیکنیم، اما ایشان واقعا اهل کمک به همسر بودند.
** "اصلاح ذاتالبین"؛ ویژگی مهم آیتالله طباطبایی/ برای حل اختلاف مردم هزینه میکرد
در سخاوت و بخشندگی، همیشه از مهمانها پذیرایی میکردند. بستههای هدیهای هم به مهمان میدادند که این بستهها البته قیمت مادی زیادی نداشت ولی ارزش معنوی داشت از جملهی آنها مثلا کتاب میدادند، تسبیح، عطر و نبات میدادند و دعاهایی که ارتباط اشخاص را با خدا بیشتر میکرد. در اخلاق ظاهری یعنی گشادهرویی، انصافا ایشان همیشه خنده بر لب داشتند حتی به گونهای که الان بچههای کوچک ما کلمات ایشان یادشان هست، طوری برخورد میکردند که هر کسی منزل ایشان برود احساس راحتی کند. از ویژگیهای دیگر اخلاقی ایشان بحث اصلاح ذاتالبین بود. ما زیاد میگوییم بین مردم اختلافی رخ میدهد شما این اختلاف را برطرف بکنید، اما چقدر خودمان اهل عمل هستیم، ایشان یکی از کارهایشان این بود که در دفتر مینشستند مردم میآمدند برای حل و فصل اختلافاتشان، گاهی اختلاف مالی داشتند و این مطلبی که عرض میکنم من در احدی ندیدم جز در سیره پیغمبر و اهلبیت(ع) گاهی از خودشان پول میدادند که این مشکل اقتصادی حل شود، مثلا 2 نفر با هم سر یک پولی دعوا داشتند. اولی میگفت ایشان به من بدهکار هستند دومی هم میگفت نه، من بدهکار نیستم، حاج آقا میگفت اگر من این پول را بدهم از برادرت میگذری؟ طرف گفت بله، موارد زیادی اینجوری پیش آمد که حاج آقا برای اطلاع ذاتالبین هزینه میکردند.
** ماجرای بخشش شکنجهگر آیتالله طباطبایی توسط وی
از ویژگیهای دیگر ایشان بحث گذشت از کسانی بود که به وی بد میکنند، توهین میکنند. قبل از انقلاب، وقتی در زندان بودند یک شخصی که مامور شکنجه ایشان بود توهینهای خیلی بدی به ایشان کرده بود، بعد از انقلاب در پروندهی آن شخص از جملهی اتهامات همین مسئله شکنجه و توهین به سیدمهدی طباطبابی درج شده بود که حاج آقا با کمال سعهصدر او را بخشیدند و گفتند من از ایشان هیچ شکایتی ندارم، از این جهت آن شخص مرید حاج آقا شد.
زندگی ایشان مقابل چشم مردم بود، وسایل منزلش وسایل بسیار ساده و شاید برای 30 سال قبل بود. فرشها، فرشهایی بود که بعضا مندرس شده بود، محل زندگی وی در پایین شهر بود، خیلیها به ایشان اصرار میکردند که شما بیایید در مناطق دیگر اما ایشان میگفت نه، روحانی باید زندگی ساده خودش را حفظ بکند.
خبرآنی: مرحوم آقای طباطبایی یک سری نظرات سیاسی داشتند و یک عده این نظرات را دستاویز میکردند که به نوعی حاج آقا طباطبایی را در مقابل نظام و رهبری قرار بدهند ولی حاج آقا تا آخرین لحظات از انقلاب و رهبری دفاع میکردند، فارغ از آن نظرات سیاسی، دیدگاه ایشان نسبت به انقلاب و شخص مقام معظم رهبری را بفرمایید؟
حجتالاسلام ابوالقاسمی: عرض کنم که من مکرر خدمت حاج آقا راجع به مسائل سیاسی، بحث و گفتوگو داشتم، ما هم گاهی فکر میکردیم که ایشان صحبتهایی که دارند شاید گفته نشود بهتر است و لذا من خدمت آیتالله علمالهدی در مشهد رسیدم و در مورد پدربزرگمان صحبتی شد و بعضی از مواضع ایشان را من خدمت آقای علمالهدی گفتم. ایشان هم گفتند "من این مواضع را میدانم ولی شما ناراحت نباشید، اگر سابقه ایشان را دیده باشید و آن جوش و خروشی که قبل از انقلاب برای انقلاب و نظام داشتند مشاهده کرده بودید، الان ذرهای از این مواضع ناراحت نمیشدید و میفهمیدید اینها از سر دلسوزی است."
** میگفت باید افرادی که بین ارکان اصلی نظام اختلاف میاندازند کنار بزنیم
شاید در برهههایی از تاریخ به ذهنم میآمد که این مواضع گفته نشود بهتر است، ایشان اینطور تشخیص میدادند و میگفتند، اتفاقا این از امتیازات ایشان بود که نسبت به آنچه که تشخیص میدهند ابایی نداشتند که بگویند اما مهمتر از آنها این است که بدانیم چرا این مواضع را اتخاذ میکردند. تصورشان این بود که ما باید به سمت وحدت برویم، ما باید به سمت اتحاد ارکان اصلی انقلاب برویم، کسانی که دارند بین ارکان اصلی انقلاب اختلاف میاندازند، اینها را باید کنار بزنیم تا بتوانیم آن انسجام ملی را حفظ کنیم، شاید در زمان دولت قبل انتقاداتی که ایشان به رئیس جمهور داشتند، برای بعضیها قابل هضم نبود، اما خب امروز خیلیها میفهمند که ایشان عرصه را خوب دیده بود و باطن این شخصیت را شناخته بود. احساس میکرد این شخصیت کسی است که بین ارکان اصلی نظام فاصله میاندازد، تلاشش این بود که این فاصله را کم کند و هر اقدامی که میکرد در این راستا بود.
** آیتالله خامنهای را شخصیتی بینظیر برای رهبری میدانست
نسبت به شخص مقام معظم رهبری ارادت فوقالعادهای داشتند به گونهای که من خودم شاهد بودم هر وقت درباره حضرت آقا صحبتی میشد، ایشان همیشه تعریف و تمجید میکرد و یکبار هم ندیدم که ایشان به آقا انتقادی داشته باشند حتی یکبار گفتند که ایشان یک شخصیت بینظیر است، هیچ کس مثل ایشان نمیتواند کشور را اداره بکند و ایشان بهترین شخص برای رهبری هستند. در هر صورت نسبت به مقام معظم رهبری عنایت و ارادت ویژهای داشتند، اما تلاشش این بود که جناحها به هم نزدیک بشوند و کسانی که با ایجاد تفرقه بین گروهها و جناحها دنبال منافع خودشان هستند جلوی اینها گرفته شود.
بنده گاهی مواضع متفاوتی داشتم و حتی خدمتشان میرسیدیم و بحث و گفتوگو میکردیم تا جایی که بشود با زبان نرم گفتوگو شود، این گفتوگو ادامه پیدا میکرد. اگر کار به مشاجره میخواست بکشد، ایشان میفرمودند که "شما از نگاه من آدم متدینی هستی مواضع شما هم چون من میدانم از سر دینداری است من هیچ مشکلی ندارم و تاییدت میکنم!" این خیلی مهم است که ما هر اختلاف دیدگاهی را ما محکوم نکنیم مثل اختلافی که بین مراجع معظم تقلید در مسائل فقهی است. مراجع تقلید در اوج رفاقت هستند در هر حالی که گاهی میبینی مسائل فقهی آنها 180 درجه با هم متفاوت است. یکی از مسائل فقهی میتواند همین مسائل سیاسی، اجتماعی باشد یعنی نگاه من به این مسئله سیاسی اجتماعی برپایهی گزارههای دینی که به آن رسیدم است و نگاه شما متفاوت است.
همان نکتهای که آیتالله علمالهدی به من فرمودند و تاکید کردند، ایشان(مرحوم طباطبایی) حرفهایشان از سر دلسوزی است. لذا این تیپ آدمها ولو به لحاظ گرایش با ما تفاوتی داشته باشند نباید بیگانه تلقی شوند، از ما هستند، ما عضو یک خانواده هستیم باید به اینها احترام بگذاریم.
هر وقت درباره حضرت آقا صحبتی میشد، ایشان همیشه تعریف و تمجید میکرد و یکبار هم ندیدم که ایشان به آقا انتقادی داشته باشند حتی یکبار گفتند که ایشان یک شخصیت بینظیر است، هیچ کس مثل ایشان نمیتواند کشور را اداره بکند و ایشان بهترین شخص برای رهبری هستند.
در مجموع ایشان نسبت به اهل نظام بسیار حساس بودند، نسبت به رهبری بسیار حساس بودند حتی من برای شرکت در خبرگان رفتم از ایشان مشورت گرفتم. خیلی تاکید کردند که حفظ این نظام لازم است. هرکس هرکاری که میتواند باید انجام دهد، خیلی زحمت برای برپایی این نظام کشیده شده و هر کسی که میتواند باید حضور پیدا کند. من یک دغدغهای داشتم که وقتی در این عرصه رفتیم، بالاخره یک مقدار آن روند علمی ما دچار وقفه خواهد شد اما ایشان میگفتند که این کار لازم است و باید شرکت کنید، باید حضور پیدا بکنید، با اینکه میدانستند من اختلاف دیدگاه در برخی مسائل با ایشان دارم ولی با توجه به همان نکتهای که عرض کردم گفتند چون شما مسائلی که میگویید، حب و بغضی نیست و اشکالی در این مسئله نمیبینم، حضور شما لازم است.
** معیار همه ما در مواضع سیاسی باید مقام معظم رهبری باشد
بالاخره در مواقع مختلف ایشان مواضعی داشته که این مواضع شاید بعضا از نگاه عدهای ناخوشایند بوده اما این جمله را باید تاکید بکنیم که مواضع ایشان براساس تشخیصشان بود و طبیعتا مردم هم باید یک ملاک و معیار داشته باشند. یک خطکش داشته باشند. خطکش و معیار همه ما مقام معظم رهبری هستند. ضمن احترام به همهی اشخاص در دیدگاههایی که دارند البته آنهایی که از سر اخلاص و سوزدل و از سر علاقهی به این نظام و حاکمیت حرف میزنند ضمن احترام به همه این عزیزان ولی بالاخره معیار، مقام معظم رهبری هستند، چون فرض این است که اعلم دیگر علما در مسائل سیاسی و اجتماعی هستند، این نکته را اگر ما بتوانیم جا بیندازیم به نظر من خیلی از خانوادهها میتوانند خیلی راحت اختلاف سیاسی داشته باشند اما راحت کنار هم زندگی بکنند مثل دو نفر که در تقلید اختلاف دارند اصلا ممکن است در یک سفری پدر نمازش را کامل بخواند پسر شکسته، میگوییم چرا؟ سفر که یک سفر است؟ میگویند که من مقلد فلان مرجع هستم، آن یکی میگوید من مقلد شخص دیگر. ما چون رهبر معظم انقلاب را اعلم میدانیم در مسائل سیاسی و اجتماعی حتما نظر ایشان حاکم است اما دیگران را هم محترم میدانیم. شخصیت مرحوم طباطبایی هم این ویژگی را داشت که به اختلاف دیدگاهها توجه میکرد و برایش مسئلهای نبود که دیگران نگاه متفاوتی داشته باشند.
انتهای پیام/