عصرایران؛ احسان محمدی- چند فوتبالیست را میشناسید که بعد از اعلام خبر بازنشستگیشان قلب کسی از تپیدن باز ایستاده باشد؟ فرهاد مجیدی یکی از آنهاست. تلخ است اما حقیقت دارد.
آبان 1392 بعد از آنکه فرهاد مجیدی در پی تعویض با علیرضا واحدینیکبخت در دقیقه 88 مقابل مس کرمان، به یکباره امیر قلعهنوئی را بغل کرد و چهارگوشه زمین را بوسید و با فوتبال خداحافظی کرد، خبری منتشر شد که یکی از هواداران نوجوان معلول استقلال به نام امیراحمد مظاهرییگانه، دچار شوک روحی شده و پس از چند روز دچار حمله قبلی شد و در بخش CCU بیمارستان بوعلی تهران جان خود را از دست داد.
فرهاد مجیدی برای خانوادهاش پیام تسلیتی فرستاد. اما حتی بعد از شش سال، مرور این خبر شوکهکننده است. محبوبیت این ستاره استقلال فراتر از زمین فوتبال بود و هنوز هم هواداران دوستش دارند. بازیکنی که در دوران اوج مثل باد از لابلای مدافعان تنومند میگذشت و گل میزد. آنقدر لاغر و ترکهای بود که همیشه انگار پیراهن سه سایز بزرگتر تنش کرده بود!
حالا قرار است ستاره به عنوان سرمربی روی نیمکت بنشیند. روی صندلی داغ سرمربیگری که به مارادونا هم رحم نکرد! هوادارانش امیدوارند مثل زیدان یا دستکم هفته های اول اولهگنر سولشیر باشد، پرفروغ، درخشان و امید بخش و منتقدان با بیم میگویند شاید یک ستارهسوزی تازه در راه است. جایی که هواداران جوان و نوجوانِ کمطاقت، گذشته را فراموش کنند و شعار رنج آور «حیا کن و رها کن» سر بدهند. شعاری که ممکن است مجیدی را وادار کند که باز چهار انگشت یک دستش را رو به آنها نشان بدهد و یادشان بیاورد که زمانی او را سرور تمام فوتبالیستهای آسیا میدانستند.
روزی که وینفرد شفر را پس از پیروزی مقابل سپاهان مثل فاتح جامجهانی به آسمان پرتاب کردند، نوشتم که تجربهی زیسته ایرانیام به من میگوید که هر کس را اینطور به عرش پرتاب کردیم خیلی زود به فرش میمالیم! حالا اغراقکنندگان در کمتر از بیست روز، شفر را از شیر ژرمن تا سر حد یک پیرمرد پرحاشیه تنزل دادند و گفتند و نوشتند که مهرهچینی نمیداند، فراموشی دارد، با بدنه باشگاه همکاری نمیکند، برای عقد قرارداد با نویمایر و الحاجی گرو به باشگاه فشار آورده و خودش هم گران و کمکیفیت بوده و ... همان افراط و تفریط همیشگی.
فرهاد مجیدی در باشگاه استقلال یک اسطوره است. از آنها که میتواند تا پایان عمر با احترام تمام به ورزشگاه بیاید، در جایگاه ویژه بنشیند، هواداران نامش را فریاد بزنند، بلند شود و برایشان دست تکان دهد و احساس خوشبختی کند اما از روزی که به نیمکت این تیم پیوست نشان داد که میخواهد فراتر از این برود.
پسر ترکهای بهمن کرج که تا راپیدوین اتریش رفت، هیچوقت در تیم ملی به آنچه که سزاوارش بود نرسید، مهمترین افتخار باشگاهیاش هم نه با استقلال که در لیگ قهرمانان آسیا ۰۳-۲۰۰۲ به همراه تیم العین امارات متحده عربی رقم خورد، برای العین و النصر و الوصل و الاهلی توپ زد و حالا میخواهد نامش را در استقلال ماندگارتر کند. کاری دشوار برای اسطورهای که در روزهای اوج کارهای دشوار را نه با جنگ و جدل که با زیرکی انجام میداد.