عصر ایران؛ امیر حَسَن خدیر- بر این نام ها دقت کنید:
محمد پنجعلی، شاهرخ بیانی، شاهین بیانی، حمید درخشان، ناصر محمد خانی، مرتضی فنونی زاده، عبدالعلی چنگیز، ضیا عربشاهی ، اصغر حاجیلو، سید مهدی ابطحی، مرتضی یکه، فرشاد پیوس، غلام رضا فتح آبادی، احمد سجادی، سیروس قایقران و محمد حسن انصاری فر.
اینها بازیکنانی هستند که در شهریور 1365 و در انتقاد از شیوۀ برخورد سرمربی وقت تیم ملی فوتبال ایران – مرحوم پرویز دهداری- به صورت دسته جمعی استعفا کردند هر چند برخی پشیمان شدند و امضای خود را پس گرفتند.
شامگاه دوشنبه 13 اسفند 1397 برنامۀ تلویزیونی 90 به این بهانه و پس از 32 سال گزارشی تهیه کرده بود و گویندۀ نریشن به گونه ای کاملا جانب دارانه این استعفا را نکوهش می کرد و برخورد با بازیکنان مستعفی را به مثابه نفی بازیکن سالاری می ستود.
البته از حمید درخشان برای دفاع دعوت شده بود و متقابلا بیژن طاهری -که تنها در دورۀ مرحوم دهداری به تیم ملی راه یافت- نیز آمده بود. میهمان دیگر هم فنونی زاده بود.هر چند مقابله با بازیکن سالاری خوب است اما دو نکته مغفول ماند:
نخست این که وقتی طیف معترضین متعدد و متنوع باشد و از سیروس قایقران تا سید مهدی ابطحی را در بر گیرد و آبی و قرمز و مدافع و مهاجم نشناسد یعنی اتفاقی افتاده و همه از موضوعی در رنج هستند نمی توان به سادگی از کنار آن گذشت.
دوم این که یک کشور، جامعه یا سیستم هزینه های فراوانی متحمل شده تا ستاره هایی تحویل جامعه دهد. مثل این که ناگهان یکی بخواهد همۀ المپیادی ها را از سیستم آموزشی کشورحذف کندو نام آن را انضباط آموزشی بگذارد. در این حالت ما فقط آن چند نفر را کنار نگذاشته ایم. بلکه به سال ها هزینه برای پرورش آن افراد پشت پا زده ایم.
اشتباه دیگری که تکرار می شود این است که با کنار گذاشتن این ستاره ها راه را برای ستاره های دیگر گشود یا خود کشف کرد.
حال آن که از کشفیات مرحوم دهداری و بدیل های بازیکنان مستعفی تنها احمد رضا عابد زاده و جواد زرینچه به مدارج بالا رسیدند و بقیه محو شدند. تازه عابد زاده هم کشف فریدون عسگر زاده بود و همان زمان در تیم ب بازی می کرد و بدین ترتیب فقط نام جواد زرینچه باقی می ماند و کشف یک بازیکن کاری شاق نیست.
بگذارید بپرسیم بازیکنانی چون محمد ژاله مستقیم، سیامک رحیم پور، حسین مسگر ساروی و نادر میر احمدیان کجای فوتبال ایران قرار دارند؟ همان ها که قرار بود جای چنگیز و محمد خانی و درخشان را پر کنند؟!
شماری از بازیکنانی که مرحوم دهداری به سادگی کنار گذاشت یا کاری کرد که کنار بروند همان نوجوانان سال 54 بودند و آماده درخشش در جام جهانی 1990 ایتالیا اما با تصمیمی خشک و سخت گیرانه کنار گذاشته شدند.
درست است که فرشاد پیوس، ضیا عربشاهی و محمد حسن انصاری فرد کمی زودتر و در جام ملت های آسیا بازگشتند اما ذهن و روح شان از بار سنگین استعفا رها نشده بود.
مرحوم پرویز دهداری را با اخلاق معرفی می کنند. اگر مراد فضایل انسانی چون مادی نبودن و وطن دوستی باشد آری این صفت آن مرحوم را می برازید اما اخلاق معلمی و شکوفا کردن استعدادهای شاگردان چه می شود؟
این اخلاق معلمی نیست و اخلاق نظامی و با پوزش استالینیستی است که بخواهیم همه را هم قد کنیم. حال آن که باید به تفاوت ها بها داد.
تازه مدیر و صاحب باشگاه تاج هم نظامی بود. پرویز خسروانی اما در قبال ناصر حجازی و حسن روشن انعطاف نشان می داد چون روحیات آنان را می شناخت. پرویز خان دهداری اما خشک برخورد می کرد و نظم را در بی توجهی به این ظرایف می دید.
کافی است با رفتار تیمسار خسروانی تاج مقایسه شود که در میهمانی های مهم مثلا کشورهای عربی آن دو بازیکن (ناصرحجازی و حسن روشن) را دعوت میکرد تا بدانند متفاوتاند.
آیا بازیکنی به محبوبیت سیروس قایقران سراغ دارید؟ چند سال از حادثۀ تلخ تصادف درجاده و مرگ دلخراش سیروس و فرزندش راستین می گذرد؟ به رشت و انزلی و شهرهای دیگر گیلان سفر کنید و ببینید چقدر خاطر او را هنوز عزیز می دارند. وقتی ستاره ای را می رنجانی و او را کنار می گذاری دل هوادار را هم می شکنی.
به گواه کارشناسان هنوز مدافعانی چون محمد پنجعلی و اصغر حاجیلو ، یا هافبکی مثل حمید درخشان یا مهاجمی مانند عبدالعلی چنگیز هنوز هم بعد از این همه سال نیامده است وجالب است به یاد آوریم هر 4 بازیکن به خاطر تشکیل جلسات غیر مجاز و رعایت نکردن موازین اخلاقی از 3 تا 9 ماه محروم هم شدند.
خدا پرویز خان دهداری را بیامرزد اما جالب است بدانید سابقه اخراج دروازه بانی در اندازه و آوازۀ ناصر حجازی را هم دارد.
در سال 1350 قبل بازی مقدماتی المپیک مونیخ با کویت که قراربود در مصر برگزار شود در فروگاه گفتند مصر قبول نکرده و بازی ده روز بعد در آتن برگزار می شود.
ناصر حجازی درگیر امتحانات دانشسرای عالی ترجمه و درس خواندن و امتحان دادن بود و از آقای دهداری تقاضای مرخصی می کند. او اما مخالفت می کند. حجازی به رنجبر مربی وقت تیم ملی مراجعه می کند و می گوید برو و بلافاصله بعد از امتحان بیا. راضی کردن آقای دهداری هم با من ... دهداری اما حجازی را اخراج می کند. هرچند بعد از این موارد و به خاطر اخلاق خاص او رنجبر سرمربی می شود و دهداری مدیرفنی و سرپرست و حجازی باز میگردد و حماسه پیونگ یانگ را می آفریند. حالا فکر کنید برنگشته بود. کی آن روز فراموش نشدنی را فوتبال ما به خود می دید؟
اشتباه نشود! مطلقا منظور دفاع از بی نظمی و بازیکن سالاری نیست. منظور برخورد خشک و پادگانی در محیط غیر نظامی است وگرنه واضح است که نظم و اخلاق اولویت دارند.
معلم وظیفۀ شکوفا کردن ستاره را هم دارد. سرمایه هایی که می توانستند با کمی انعطاف شادی بیافرینند.
به یاد آوریم حمید درخشان در سال پایانی فوتبال خود در بازی های مقدماتی 94 یکی از بهترین بازیکنان شد در حالیکه از اوج خود دور شده بود آن گونه بازی می کرد.
از مرحوم دهداری جمله معروفی نقل می شود:« حالا که نمی توانیم تیمی بسیار قوی داشته باشیم حداقل باید تیم با انضباط داشته باشیم.» البته که تیم با انضباط خوب است اما چرا نتوانیم همزمان تیم قوی هم داشته باشیم؟ و آیا وقتی صدای همه و نه یکی دو نفر در می آید یک جای کار نمی لنگد؟
مصفطفی داوودی با قانون 27 ساله ها دروازه بانی چون ناصر حجازی را حذف کرد و گفت از این همه جوانانی که داریم بسیاری خواهند آمد. اما آیا آمد؟
این کارها سب شد تیم ملی از محبوبیت بیفتد و اهمیت وجود ستاره را درک نکردند کما اینکه در حوزه های دیگر هم زیان آن را دیده ایم.
نگاه کنید درکشوری چون انگلیس همواره اجازه رشد به کسانی که هیچ سرمایه ای ندارند داده می شود و فوتبالیست و معلم هم به ثروتی هم سنگ ملکه دست پیدا می کنند. چرا؟ تا حس شکوفا شدن و امکان شکوفایی نمیرد.
نقل یک ماجرا هم در پایان خالی از لطف نیست: در بازی های سال 49-50 باشگاههای تهران تاج و پرسپولیس شانه به شانه پیش می رفتند تا جایی که تفاضل گل تعیین کننده قهرمانی بود.
تیم نوظهور «گارد» که بعد ها به «هما» تغییر نام پیدا کرد با مربی گری مرحوم دهداری خود را به عنوان قدرت معرفی کرده بود و بازی های زیبایی اراِیه می داد وبه همین خاطر تیم ملی را نیز به او سپردند. به طوری که پاس را شکست دادند و با عقاب مساوی کردند و از تاج در حالی که 2-0 پیش بودند به سختی 3-2 بازی را واگذار کردند.
باشگاه تاج نگران می شود که تبانی کنند. چرا که پرسپولیس به 6 گل نیاز داشت. آن بازی را البته پرسپولیس در یک بازی عجیب 8-1 می برد ولی قهرمان نمی شود. چراکه تاج هم تیم دوم خود را که «افسر» نام داشت 6-0 برد و قهرمان شد.
پس از این بود که به این فکر افتادند یک مالک نمی تواند بیش از یک تیم داشته باشد. در حالی که تاج سه تیم تاج و دیهیم و افسر و رقیب، پرسپولیس و قصر یخ و قطب سوم پاس و شهربانی بود.
مرحوم دهداری البته به هیچ عنوان زیر بار نرفت که از عمد ضعیف بازی کرده اند و مدرکی هم یافت نشده ولی شاید سبب این شد که به مقوله اخلاق بیش از پیش توجه کند و اکنون نام او به عنوان معلم اخلاق می درخشد.
او قطعا انسانی نیک و با شرافت بود ولی کاش در کنار اخلاق و انضباط به سرمایه های انسانی هم توجه و انعطاف مختصری نشان می داد و نظم را همان نظم پادگانی و ستاره کُش نمی دانست.
بعد التحریر: نویسنده نیز پشت سر مرده حرف زدن را امری نکوهیده می داند اما این قاعده درباره افراد غیر مشهور و در دایره بستگان و خویشان جاری است چرا که بر این پایه درباره شاه و مصدق و شریعتی و بازرگان و هیچ شخصیت تاریخی هم نباید نظر داد.
بنا بر این مطلب بالا را بانگاه تاریخی بخوانید. خاصه که هم پرویز دهداری از دنیا رفته هم سیروس فایقران و هم ناصر حجازی.