به گزارش خبرنگار آموزش و پرورش خبرگزاری فارس، محمدابراهیم محمدی مشاور رئیس سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی در یادداشتی نوشت: فرصتی است تا در چهل سالگی انقلاب و سی و هشت سالگی تأسیس نهاد تربیتی، بی پیرایه و تعارف در باب کارآمدی و توانایی امور تربیتی سخن بگوییم.
این موقعیت نه مجال مداهنه است و نه ملاحظه! و دور نباشد اگر بگویم همه گرفتاریهای ما بیتأثیر از برخی مصلحتاندیشیها و ملاحظات احساسی و سیاسی نبوده است.
بنده مثل خیلیها انتظار داشتم وزارت آموزش و پرورش و حداقل امور تربیتی در سالهای اخیر دست به نقد و بررسی این نهاد میزد و از نگاه بیرون به خویش مینگریست اما چنین اتفاقی رخ نداد و بعید میدانم کسی دست به چنین حرکت شهامت آمیزی بزند.
اما از آنجا که تعارف با این نهاد نظامساز و تربیت آفرین نیست وبه تأسی از بیانیه فرازمند رهبری باید شجاعت نقد را برای اصلاح و یا تلنگر داشت و البته اشتباهات محتمل را پذیرفت، بی مناسبت ندیدم تحلیلی گذرا بر آنچه می رود و گذشته است، داشته باشم.
دور از انتظار نبود و نیست اگر تشکلهای نگران مردمی و جوانان دغدغهمند آتش به اختیار دست به نقد این نهاد پرمسؤولیت بزنند و با نگاهی علمی و عملیاتی اعوجاجها و ناکارآمدیها و به خصوص گامها و کارهای مغفول و بر زمین مانده را عالمانه و سوزمندانه طرح، تحلیل و منتقل کنند؛ شاید این یکی از گامهای بزرگ و سترگ در زمینه مردمیسازی تربیت باشد و مردم را به پرسشگری و مطالبه و بیان انتظارت معطوف سازد.
در سایه بیانیه گام دوم که در نوع خود بینظیر وحرکتآفرین است باید نگاهی برگذشته داشت و وضع جاری را نقد کرد و نقبی به آینده زد.
بخش زیادی از فعالیت گذشته پرورشی که عمده آن مکررات و انباشتی از برنامههای نخ نما و نمایشی بوده، با اهداف و انتظارات تربیتی اصیل بسی بیگانه بوده است؛ کارنامه گذشته به استثنای دهه شصت که به یمن حضور مربیان شیدا و پای کار آن بی تکرار است، نقطه عطف و مرکز توجه خاصی ندارد.
در سالهای گذشته با وجود حضور شماری چند از مدیران در کسوت معاونت و مدیریت ستادی به دلایلی چون ضعف دانش، تخصص، تجربههای رسوب گرفته و...متناسب با نیاز و ضرورت نبودند و بعضا از سرجایابی و کار سیاسی و مصلحتی عمر اداری چندانی نیافتند وعلی القاعده کارنامه قابل توجهی به دست ندادند.
دوره احیای پرورشی که به قاعده قرار بود پرورشی در قامت امور تربیتی دهه شصت محور حرکت و فعالیتهای دستگاه تعلیم و تربیت باشد جز شبیهسازی و نمایش مجموعه برنامههای سنواتی در قالبهای جدید حاصل قابل توجهی جز جریانسازیهای رسانهای به دست نداد.
امور تربیتی با وجود ظرفیتها و زمینهها به ویژه فرصت حمایتهای بی دریغ رهبری نتوانست جزاصلاح ساختار وچند حرکت نمایشی و همایشی گامی بزرگ بردارد؛ فضای جاری و حمایتهای گسترده و مصوبات مجلس ، برگهای برنده و پیش برندهای بود که فرصت میداد تا این نهاد روبه احتضار، جانی دوباره بگیرد اما دریغ که آدمهای عرصه نه جان بخش بودند و نه تحول آفرین.
ناگفته پیداست این تحلیل گذرا نافی برخی خدمات خوب نیست و حکما تلاش ایشان ماجور و همت ایشان در روشن نگاه داشتن حرکت، قابل تقدیر است
واقعیت این است که پرورشی در این سنوات گذشته به دلیل تخصصی و حرفهای نبودن، مورد مداخلات زیاد قرار گرفت و آدمها و برنامهها وحتی اعتبارات آن با مصلحت اندیشیها و ملاحظات فرادستها و بانفوذان دستخوش تغییرات زیادی شد؛ جداکردن ورزش و بخشهای تربیتی وابسته به آن که در حکم قلب و جذابیتهای تربیتی بود از این جمله بود.
اماهمه این موارد باقطع نظر از مشکلات پیش گفته در ذائقه تربیتی خانواده طرفی نبست و رضایت قابل انتظاری پدید نیاورد؛گویا خانواده به انتظاری که از تربیتی در رسیدگیهای بالینی و اجتماعی داشت نرسید و این آغازی شد برای مهاجرت جامعه برخوردار به مدارس غیردولتی.
و به دیگر سخن مطالبات خانواده بهبود نگرش مبتنی برهمپوشی های تربیتی به سرانجام اقناعی نرسید
وحتی حاکمیت هم که از نهاد تربیتی دانشآموز تراز برخوردار از هویت ملی و فرهنگی را انتظار میکشید به کمال و تمام به خواست خود نرسید.
شاید بهتر باشد این ضعف را در محورهای زیر گزیده کرد:
-مدیریتهای هیجانی واحساسی
-خودشیفتگیهای ناشی از جریان سازیهای رسانهای
-شعارزدگی و سطحینگری محیطی
-ضعف ساختارهای عملیاتی
-ضعف حرکتهای دانش بنیان
-فقدان مردان تحول خواه
-نگاه کارمندی به بخش تربیتی
-فقدان پژوهشهای میدانی
-ضعف مشارکتهای مردمی
-حس بی تفاوتی نسبت به سرنوشت تربیتی دانشآموزان
-غالب شدن نگاه آموزشی و آزمونی و موضع انفعال مدیران پرورشی
-انحصار کارنامه تربیتی از کف مدرسه، جامعه و محیط خانه به گزارشات هنرمندانه
-محدود شدن وظایف امور تربیتی از تربیتهای بالینی و هویتی به جشنواره داری و...
برای رهایی از این دست مشکلات شاید لازم بود امور تربیتی دست به اقداماتی چند بزند:
یکم- باید امور تربیتی برای رصد بهتر و مناسب مسائل دست به تدوین شبکه مسائل جامعه هدف زده و نیازها را در چارچوب مهندسی معکوس رصد و مورد تحلیل قرار دهد.
دوم - پژوهش مبتنی برنیاز جامعه هدف را در اولویت قرار میداد.
سوم- اقدام به راهاندازی سامانههای افکارسنجی نماید.
چهارم - پرورشی برای موفقیت و ارایه کارنامه محسوس و البته قابل دفاع باید به دنبال تقویت عقبههای عملیاتی خود در صف باشد.
پنجم- امور تربیتی با معدود نیروهای تحمیلی و بعضا بی ارتباط و کم انگیزه و علاقه نمیتواند پاسخگوی مطالبات بنیادین باشد. پرورشی با وضع جاری فرتوتترین بخش در ارتباط گیری و تأثیرگذاری خواهد بود.
این ضعفهای ساختاری موجب شده تا پرورشی بیرون از مدرسه خیمه بزند و به جز معدود برنامه مناسبتی و تشریفاتی نپردازد.
من اگر جای وزیر بودم عقبه اجرای پرورشی را فراتر از چند هزار مربی و معاون پرورشی به دبیران غیرعلوم پایه و فنیوحرفه ای توسعه میدادم و چتر تربیت بالینی را در همه بخشها و به خصوص ابتدایی میگستردم و تلاش میکردم حرکت تربیتی در تعریف واقعی خود باهمگرایی وهم پوشی معلمان و دبیران شکل عملیاتی بگیرد.
ششم-مدیران مدارس هرچند عناصر خوب و زحمتکش هستند اما نسبتی اداری و ساختاری با پرورشی ندارند و مربیان و معلمان گاهی تحت فشار برخی از مدیران در محذوریتهای عاطفی قرار گرفته و در قامت عوامل انظباطی انجام وظیفه میکنند باید سهم پرورشی در مدرسه و مدیریت آن بر اساس اسناد و مقررات تحدید و تعیین شود.
هفتم -باید مربیان و معاونان پرورشی مدارس در قالب فرصتهای فراغت مدارس فعالیت کنند و از انجام تکلیفی وتوظیفی مأموریت در ساعت فشرده کلاسها اجتناب کنند.
هشتم -مردمیسازی و مشارکت مردم هنوز در فعالیتهای تربیتی محقق نشده است این درحالی است که همه تلاشها و امورات نیک اندیشی خیرین معطوف به فعالیتهای تربیتی است.
به نظر میرسد باید امور تربیتی نسخهای جدید و بستری نوین برای مشارکت مردم فراهم سازد؛ کمکهای فکری و مهارتی و آموزشهای تخصصی و دهها زمینه دیگر فتح باب مناسبی برای مشارکت پذیری و مردمیسازی است.
نهم -با وجود دینی بودن و اهتمام نهاد به مسائل اسلامی معتقدم کارهای نکرده و راههای نرفته در انتقال مفاهیم و آموزههای دینی وجود دارد.
انتهای پیام/