به گزارش خبرنگار آموزش و پرورش خبرگزاری فارس، حسن ستایش استاد دانشگاه در یادداشتی نوشت: سوم اسفندماه روز زبان مادری است. منشأ و مصدر این ایده آنگاه بود که قند پارسی به بنگاله رفت و با زبان بنگالی درآمیخت و زبان مام آن دیار گردید.
بعدها به بهانه حاکمیت این زبان، زبان مام در یک افسون سیاسی، سر از یونسکو برآورد و عالمگیر شد؛ و چنین بود که سوم اسفند را به عنوان روز زبان مادری به عالمیان اعلام دادند تا اقوام و ملل زبانهای خود را ارج نهند و در امن و صیانت بدارند.
طبق قرآن کریم، اختلاف السنه آینه عبرت عالمان و نشانه قدرت لایزال خداوند است و هر بانگ رسالتی که پیامبری برای تیره روزان غافل نهاد برداشت به لسان قوم بود. پس در اسلام، السنه اقوام و گونه گونی زبانها را قدر و ارجی است.
در نهج البلاغه نیز آمده است که مردم نهان است زیر زبان خویش. یعنی زبانها آینه حقایق درون آدمیاناند و تاریخ و فرهنگ و هویت اقوام و طوایف نیز در زبانهایشان مکنون. اما زبانها به سبب کاهش روز افزون گویشوران و خموشی تدریجی آنها رو به افولاند؛ که اگر اهل زبان را بدان التفاتی نباشد آن زبانها عنقریب زوال پذیرند و چیزی از میراث سلف برای نسلهای خلف باقی نماند.
لسان مام من نیز از این لون است. من به همره این زبان، در حیات و در مماتم. من با این زبان در نشو و نمایم. از ازل گوش و دهانم با این زبان آشناست. همان الفاظ و یک حرف و دو حرفی که نخستین بار بر زبانم نهاده شد، زبان مام من است؛ همان زمزمههایی که چه در شادی، چه در غم، هماره همره اشک برسر مژگان من است؛ همو که در خواب شیرین و هم در خواب پریشان من است.
هر زبانی فرهنگ و دانش قومی را ترجمانی کند. اما فقط لسان مام، ترجمان دل است و بر شیوه عادت و مایه راحت. هنگام سخن گفتن به زبان غیر، گویی بر دهانم مهر نهادهاند و غل و زنجیر بسته اند. در این حالت:
به غیر خامشی اسرار دل که می فهمد؟ / چه نکتهها که ندارد زبان الکن ما!
اما به مجرد اینکه لب به زبان مام بگشایم گویی بندها از دهانم میگسلند و همچو طوطی شکر ریز بساط محفل میشوم. در تفاوت تأثیر این دو زبان باید گفت اگر کسی به زبانی چیزی بگوید که آن را فهم کند آن سخن چون مِی بر مغز مستان بردویدی، اما اگر آن را به زبان مام گوید آن سخن چون نرگس تیغ بر قلب جانها برکشیدی.
شاید بتوان با داشتن چند زبان بر دگران فخر آورد و زیادت گرفت، اما ارتباط و اختلاط حقیقی با یکدگر با لسان قوم یا زبان مادری میسر است. آدم در زبان قوم گویا میشود و بر ره اسلاف پویا.
خطوط سبز تخیل و تفکر افراد با زبان مادری است. زبان مادری زبان حال و زبان دل و زبان فطرت است. زبان مادری زبان کشف و شهود و ذوق حضور است. زبان مادری زبان تنهایی و غریبی، زبان بزم و عشق، زبان ناله و فغان و درد و زاری است.
زبان مادری زبان قرب و انتساب، وصل و آشنایی و اعتماد و استظهار است. زبان مادری زبان دعا و عبادت و فکر و ذکر و راز و نیاز است. من با زبان مادری میاندیشم، عشق میورزم، فرحناک و اندوهگین میشوم، درد میکشم و لذت میبرم، شگفتی مینمایم، حدیث نفس میکنم. وقتی شعر و موسیقی به زبان مام به گوش میرسد حالتی افتد که این دو فرشته الهام برایم خوش منادی کنند. مرا لذت بسیار رسد و حظ وافر.
من به عنوان یک زبانور بومی وقتی به لسان قوم به سخن مینشینم از لبانم شوق احساس و شور میبارد. گفتوگو با همزبانان برایم خوشتر و دلپذیرتر است. وقتی همزبانی از راه در میرسد و به زبان مادری با من سخن میگوید احساس میکنم که مرا هویتی است و تعلق به قومی. مرا غرور و قدرت و قوت نفس دست دهد. حس تمایز و تشخص میکنم و یگانگی با دیگران.
معالوصف برای پاسداری از این موهوب ربانی لازم میدانم چند توصیه و تحذیر را به تجربت تذکار دهم:
۱- آموزش خط و لفظ به زبان مام در درجت سواد ابجد، خواندن و نبشتن و حساب و شمار، اطفال را سودمند است اما آموزش زبان مام را بدون سنتی از اسباب و طرق میسر نمیدانم. در این مهم هیج جای اهمال نیست. زیرا قوانین ملل و قانون اساسیمان بدان التفات تام کردهاند.
۲- زبان مادری را در رسانهها و جریدهها باز نماییم و ادبیات و حکمت و فرهنگ خود را در آنها رقم کنیم تا بماند و حیات جاودانی یابد.
۳- هر زبان قوم را حاجت به حکیمانی چون فردوسی طوسی است که سی سال تمام رنج بسیار باید بردن تا زبان یک قوم را زنده بدارند. یعنی حیات قوم به زبانش است و قوام زبان به گویشورانش. فلذا بر اهل زبان است که حق زبان را در حفظ و حراست از آن فرو نگذارد.
۴- برخی به خطا، زبانی خاص را مایه اعتبار و پرستیژ میدانند. حال آنکه هر زبان را حلاوتی است دگر. هر زبانی هم شکر است هم هنر. هیچ زبانی نشان انحطاط و انحدار نیست. هرگز مباد که زبانی را مایه ننگ و عار بدانیم و خلق را بر زبانشان به سخره بگیریم.
۵- هویت هر فرد در زبانش هویداست و هر کس از زبان مام و قومش فارغ شود تنها و غریب و بینشان و بیهویت خواهد ماند. بیهویت جمله عالم عدم است. پس بههوش باید بود که زبان مادری نه سزاوار فراموشی است؛ وگرنه قرین نفرین آن شاعر تاجیک خواهیم شد که گفت: زهر بادا شیر مادر بر کسی/کو زبان مادری گم کرده است.
این همه گفتیم؛ لیک در ساحت ملت و دولت حاجت به لسان ملی هم داریم؛ که نقش میانجی در میان السنه اقوام دارد. بی زبان میانجی اقوام یکدگر را فهم نکنند. فلذا در ساحت ملی یکزبانی باید کرد لاله وار؛ و در ساحت بومی ده زبانی کنیم چون سوسن.
انتهای پیام/