به گزارش گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان، همواره با مشکلاتی دست به گریبان بوده ام که دیگران با دخالتهای بی جا در زندگی من ایجاد کرده اند و تلاشهای من نیز برای رهایی از این مشکلات بی نتیجه ماند تا جایی که تصمیم گرفتم ...
زن ۲۱ ساله با نشان دادن کبودیهای شدید زیر چشمش به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: شش سال قبل زمانی که ۱۵ سال بیشتر نداشتم در یک جشن عروسی مشغول پذیرایی از مهمانان بودم که ناگهان یکی از بستگان دور مادرم دستم را گرفت و با تعریف و تمجید از زیبایی ظاهری و نحوه پذیرایی ام از مهمانان مرا برای پسر ۱۸ ساله اش خواستگاری کرد این گونه بود که من و «ایرج» پای سفره عقد نشستیم.
ولی خیلی زود متوجه اعتیاد همسرم شدم و فهمیدم این زندگی عاقبتی نخواهد داشت با وجود این پدر و مادرم اصرار داشتند که او هنوز جوان است و با ترک اعتیاد میتواند به زندگی بازگردد. به همین دلیل چند بار با پولهایی که پدرم در اختیارم میگذاشت ایرج را در مراکز ترک اعتیاد بستری کردم، اما هیچ فایدهای نداشت چرا که او هر بار بعد از بازگشت از مرکز ترک اعتیاد دوباره مصرف مواد را شروع میکرد و همه تلاشهای من و خانواده ام بی نتیجه میماند با وجود این پدر و مادرم در چند سال اول هزینههای زندگی ما را تامین میکردند تا از متلاشی شدن زندگی ام جلوگیری کنند، ولی من از این وضعیت خجالت زده بودم و نمیتوانستم این شرایط را تحمل کنم.
همسرم خود را به تنبلی زده بود و مدام پای منقل مینشست و دست به سیاه و سفید نمیزد به ناچار کاری در بیرون از خانه پیدا کردم و در یک کارخانه مشغول کار شدم تا حداقل مخارج فرزندانم و اجاره بهای منزلم را از پدرم نگیرم. وقتی خسته و کوفته از سر کار به منزل بازمی گشتم باید به امور خانه داری میپرداختم و به فرزندانم رسیدگی میکردم با این حال گویی همواره به شوهرم بدهکار هستم چرا که او جز ریخت و پاش پای منقل و افزایش هزینههای اعتیادش کار دیگری نداشت به همین دلیل همیشه مرا به باد کتک میگرفت وقتی به خانواده همسرم اعتراض میکردم مادر شوهرم میگفت: «وظیفه زن کارکردن و بچه داری است!» چرا که مادرشوهرم نیز زنی معتاد بود و هر بار که همسرم از مرکز ترک اعتیاد باز میگشت او هم از شهرستان به بهانه احوال پرسی به خانه ما میآمد و با مصرف مواد مخدر در حضور همسرم او را وسوسه میکرد تا دوباره به مصرف مواد افیونی ادامه دهد دخالت او در زندگی ما تا جایی پیش رفته است که اجازه نمیدهد من با پول کارگری خودم یک دستگاه ماشین لباس شویی بخرم تا از شستن لباسهای کثیف با دست رهایی یابم.
چند روز قبل وقتی برای خرید ماشین لباس شویی اصرار کردم همسرم از پای منقل بلند شد و به شدت مرا زیر مشت و لگد گرفت تا جایی که آثار آن کاملا در صورتم نمایان است. حالا هم تصمیم به جدایی گرفته ام تا حداقل هزینههای اعتیاد همسرم را نپردازم.
منبع: خراسان
انتهای پیام/